5ـ چند تن از علماء و رجال بزرگي كه از قم برخاسته اند


مقصود ما در اينجا شرح حال و تحقيق درباره زندگي علماء و رجال قم نيست،‌اين موضوع در يكي از بخشهاي تاريخ جامع قم(تاريخ علماي قم) مورد بررسي قرار خواهد گرفت؛ منظور اين است كه به مناسبت موضوع سخن(تأثير دفن فاطمه معصومه(ع) در اوضاع شهر قم) فهرست كوتاهي از جمعي از علماء و رجالي كه از قم برخاسته يا منسوب به قم مي باشند ارائه شود:



از علماء و محدثان"ابوالحسن علي بن الحسين بن موسي بن بابويه"(244)و فرزندش"محمد بن علي، مشهور به صدوق"، نويسنده غريب سيصد كتاب در اصول و فروع كه به دعوت"ركن الدوله ديلمي" از قم به ري رفت و همان جا در گذشت و اكنون قبرش در ري زيارتگاه عموم است. و فرزن ديگر"علي"،"حسين بن علي" كه او نيز علماي بزرگ شيعه در قرن چهارم بوده است، ديگر"محمد بن حسن الصَفار" از اصحاب امام حسن عسكري(ع) و"زكريا بن آدم" از اصحاب حضرت رضا(ع) و"زكريا بن ادريس" و"ابوعبدالله محمد بن خالد برقي" و"احمد بن محمد بن خالد" كه در ضمن بحث از تاريخ قم به او و كتابش اشاره شد. و"علي بن ابراهيم قمي مفسر معروف" و"ابوالقاسم جعفر بن قولويه" و"شاذان بن جبرئيل" و"ابن ماجيلويه" از محدثان و روايان از ائمه(ع) و"مرتضي ذوالفخرين قمي"(245)و"علي بن زيرك قمي" و"ابوجعفر نيشابوري" نزيل قم(246)و خواجه"نصرالدين جهرودي(247)قمي" معروف به طوسي و"قاضي سعيد" و"ملاطاهر قمي" كه دو نفر اخير از علماي بزرگ دوره صفويه هستند واز علماي نزيل قم. در اين دوره"ملاصدراي شيرازي" و"مولي عبدالرزاق لاهيجي" و به نقل صفاء السلطنه مشتاقي(248)شيخ بهاءالدين عاملي و مير فِندِرِسكي هستند كه در مدرسه فيضيه حجره داشته اند و از علماي بزرگ دوره قاجاريه"حاج ملا مهدي قمي نراقي"(249)و"ميرزا ابوالقاسم گيلاني قمي" معروف به ميرزاي قمي و مرحوم"حاج سيد جواد قمي" و مرحوم"حاج ملاصادق قمي" و صدها عالم بزرگ ديگر كه در بخش مربوط درباره هر يك از آنان و آثارشان و نيز درباره حوزه علميه قم سخن خواهد رفت.



از علماي ادب و لغت:"ابن سمكه قمي" استاد"ابن العميد". و"ابوعبدالله افضل الدين فادار قمي"(250).



و از فلاسفه و اطباء و منجمان و رياض دانان:"ابوالمحارب حنين بن سهل قمي" پزشك و فيلسوف و"ابوماهر موسي بن سيار قمي" از اطباي قرن چهارم كه سمت استادي"ابوالعباس اهوازي" معروف به مجوسي را داشته و"ابونصر حسن بن علي قمي" از منجمان به نام قرن چهارم، مؤلف كتاب"المدخل الي احكام النجوم"(251) و كتاب"تاريخ خلفاء و روزگارها و اعياد ايشان"(252)و محمد بن احمد قمي از رياض دانان و حسن بن علي فخيم قمي و در زمان قاجاريه، ميرزا محمود خان قمي ملقب به مشيرالوزراء كه براي تحصيل علوم نجوم از طرف ناصرالدينشاه به اروپاه(پاريس) رفت و در ستاره شناسي تخصص پيدا كرد و ستاره اي كشف نمود كه به ستاره محمودي معروف شد، شرح حال و تصوير او در كتار رجال ايران در دوره قاجاريه ـ مهدي بامداد ج 4 از صفحه 45 ببعد چاپ شده است و"حكيم سعيد خان قمي" از حكماء و از جمله اطباي مخصوص شاه عباس.



از وزيران و صدور و مستوفيان:"خواجه ابوالفضل بن العميد" وزير دانشمند ركن الدوله ديلمي و فرزندش"خواجه ابوالفتح" و"امير ابوالفضل عراقي" و"مجد الملك براوستاني(253)قمي" وزير سلجوقيان و كسي كه معماري از قم به مدينه فرستاد تا قبه اي براي امام حسن(ع) در بقيع بنا كند و اين معمار همانطور كه گفته شد در مدينه به قتل رسيد و"زين الملك ابوسعد، هندوي قمي" مستوفي در عهد"بركِيارق" و"سلطان محمد" كه بنا بر نوشته"شيخ عبدالجليل" به ده، شهر و قلعه هر روز او را سه نوبت بزدندي(254)و"ابوالمجد" برادر"مجد الملك براوستاني" و استاد"ابوعلي قمي" و"خواجه شرف الدين ابوطاهر مهيه قمي" وزير سلطان سنجر در كتاب"نسائم الاسحار" از آثار نيمه اول قرن هشتم، به جاي مهيه، مميسه آمده و مسقط الرأس او ده و بدهند(به تلفظ امروز مردم قم، بي تند) از روستاهاي قم دانسته شده وي در قرن پنجم مي زيسته و از شايستگي و مقامهاي شامخي برخوردارر بوده است(در صفحه 59و 60) و"اوحدالدين ابوثابت مهيه" وزير فارس و"كمال ثابت قمي" و خواجه"ابوالمفخر قمي" و"تاج الملك ابوالغنائم قمي" وزير ملكشاه سلجوقي و"شرف الدين ابوطاهر بن سعد قمي" وزير سنجر و بنابر نوشته سمعاني،"ابوطاهر سعد بن علي بن عيسي قمي" وزير سنجر(محتمل است مقصود از آن دو، يكي باشد) و"مؤيد الدين، محمد بن عبدالكريم قمي" وزير چند تن از خلفاي عباسي و"ابن علقمي قمي" وزير المستعصم بالله آخرين خليفه عباسي كه او را يكي از عوامل عمده انقراض عباسيان مي دانند و"مهذب مستوفي قمي" و"شرف الدين محمد قمي" كه نخست از طرف خليفه الناصرلدين به نقابت علويان، سپس به وزارت انتخاب شد، در دوره صفويه"ميرهاشم موسوي قمي". از مشاوران شاه طهماسب و"ميرسيد علي قمي" وزير قزوين.



و از شاعران بزرگ:"جعفر بن محمد بن علي العطارد" از قديمترين شاعران ايران كه به فارسي شعر سروده است، مقام او در شعر به حدي بود كه ابن العميد معروف، شعر او را از رودكي و منطقي رازي بالاتر مي دانسته است.(255)و اسعدي قمي و قائمي قمي و به احتمال نظامي قمي گنجوي و قاضي ركن الدين دعويدار قمي از شاعران معروف قرن ششم. و از زمان صفويه به بعد ده ها شاعر بزرگ از قم برخاسته است كه در جاي خود از آنان سخن خواهد رفت.



از مورخان بزرگ"حسن روملو" مؤلف كتاب نفيس احسن التواريخ در دوازده مجلد كه مجلدهاي يازدهم و دوازدهم آن مشتمل بر وقايع قرن نهم و دهم در دست است و چاپ شده و بقيه مجلدات كه خود در اين دو مجلدِ موجود، به نوشته شدن آنها تصريح كرده، هنوز دسترسي پيدا نشده است.



خود،"روملو" در ضمن وقايع سال 937 تولدِ خويش را در قم نوشته است(256)و باز به تصريح خود او، هنگام عبور محمد خدابنده پدر شاه عباسِ اول از قم وي به خدمت اين پادشاه پيوسته است.(257)



ديگر"قاضي احمد قمي" نويسنده خلاصه التواريخ كه فصل مربوط به نخستين سالهاي سلطنت شاه عباس اول به وسيلة"هانس مولِر مستشرق آلماني". تصحيح و چاپ گرديده و نيز همين فصل به زبان آلماني ترجمه شده است.



اين بود نمونه اي از رجال علمي كه از قم برخاسته اند، افراد ديگري از دانشمندان قمي با ذكر مدارك و شرح حال هر يك، همچنين شرح حال كساني كه از آنان نام برده شده است، در مجلد سوم تاريخ جامع قم ذكر خواهد شد. ان شاء الله.(258)

پاورقي

(244) طبق نوشته آقاي سيد جلال الدين محدث مقصود از علي، حسينان كه نام او در كتاب النقض جزء علماي قم ذكر شده همان علي بن الحسين بن موسي بن بابويه پدر صدوق و ملقب به صدوق اول است. بنابر نوشته آقاي محدث، ظاهراً بايد، علي حسينان به طور اضافه يعني با كسره آخر كلمه علي تلفظ شود(تعليقات كتاب النقض شيخ عبدالجليل رازي: ص 126)‌در اين شكي نيست كه در آن زمان درايران معمول بوده است كه آخراسمهاي خاص را نوعي تغيير مي دادند و قسمتي از اين تغييرات را مقدسي ذكر كرده است، از جمله گويد كه: مردم ساوه: ابوالعباس و حسن و جعفر را ابوالعباسيان را حسنان وجعفران تلفظ مي كنند(احسن التقاسيم: ص 397) شايد اين نوع تغييردر قم هم معمول بوده و حسين را حسينان مي گفته اند، همانطور كه برادر علي بن الحسين مذكور حسن بن الحسين را حسكا و نيز به گفته مؤلف تاريخ ـ قم، صفحه 210، يكي از سادات معروف قم در قرن چهارم به نام ابومحمد الحسن را حسنكا يا حسكا مي ناميده اند، مطلبي كه بايد گفته شود اين است كه مؤلف كتاب النقض علي حسينان را سفير امام حسن عسكري(ع) دانسته(صفحه 179) و مي دانيم كه وفات حضرت عسكري(ع) در سال 260 و وفات علي بن الحسين در سال 329 بوده و فاصله 79 سال است و علي ناچار در زمان سفارت از بيست سال كمتر نداشته، پس يا علي حسينان غير از ابن بابويه است و اگر اوست عمري طولاني يافته است.



(245) گويا درباره همين مرتضي است كه شيخ عبدالجليل مي گويد(النقض: ص 437) كه: هيچ كس در زمان او بر وي مقدم نمي توانست شد و علماي فريقين هر آدينه به سلام او مي رفتند و از وي عطا مي ستدند و سلطان(سلطان سلجوقي) در وقت انزواي او به سراي او رفت و نظام الملك با آن عظمت هر سال چند بار به سراي او مي رفت.



(246) نزيل به كسي گفته مي شد كه از شهر خود به شهر ديگر مي رفت و در آنجا اقامت مي كرد.



(247) جهرود روستاي بزرگي است در سمت مغرب قم و امروز به نام يتنوج معروف است.



(248) تحفه الفقرا: ص 178.



(249) "لباب الالقاب" آقا ملا حبيب اله كاشاني: ص 92.



(250)‌ فادار ظاهراً عربي شده كلمه‌ پدر است.



(251) كشف الضنون: ج2، ص 642.



(252) تاريخ قم: ص 145.



(253) براوستان نام محله اي يا قلعه اي در قم بوده كه بعداً تبديل به اراضي مزروعي شده و امروز به همين نام در بيرون شهر، سمت مشرق در كنار راه كاشان واقع است.



(254) النقض: ص 221 مقصود از سه نوبت زدن اين است كه آن قدر مقام و عظمت داشت كه در سه نوبت نماز(مطابق رسم شيعه) بر در خانه او طبل مي زدند. در آن زمان معمول بود كه بر درخانه خلفاء و از زمان آل بويه به بعد(به شرحي كه نويسنده در تاريخ عضدالدوله و كتاب آل بويه نوشت است) بر در خانه پادشاهان و در غير پايتخت، بردر خانه رجال و امراء بزرگ، در اوقات نماز، طبل مي زدند، تنها اثري كه امروزاز اين رسم باقي مي باشد، طبل زدن در صبح و نزديك غروب در آستان مقدس سلطان السلاطين علي بن موسي الرضا(ع) است.



(255) تاريخ قم صفحه 11.



(256) احسن التواريخ ج 2 صفحه 238.



(257) احسن التواريخ ج 12 صفحه 500.



(258) چند سال قبل هر دو مجلد كتاب نفيس خلاصه التواريخ پس از تصحيح و تحقيق، در تهران به چاپ رسيده است