3ـ بناي جوامع و مساجد


پس از آنكه اشعريان در اواخر قرن اول هجري، به قم آمدند آتشكده قم را خراب كردند و به جاي آن مسجدي بنا نهادند و اين نخستين مسجدي بود كه در شهر قم بنا شد.(216)



سالها قبل، يك نفر عرب به نام خطاب بن اسدي، در قريه جمكران(در چند كيلومتري شهر قم) مسجدي ساخته بود كه خود تنها در آن نماز مي گزارد.(217)



محل مسجدي كه اشعريان بنا كردند، در نزديكي هاي خاكفرج و وادي السلام امروزي بوده است؛ زيرا طبق نوشتة"تاريخ قم"، مسجد مزبور در كنار راهي قرار داشته است كه به ساوه منتهي مي شده است(218)و نيز به موجب گفته يعقوبي چند پل روي رودخانه بوده كه دو قسمت شهر را به يكديگر متصل مي كرده است(219)و قبلا گفته شده است كه اين پل ها حدود خاكفرج و وادي السلام واقع بوده و براي رفتن به ساوه از روي اين پل ها عبور مي كردند. باز در تاريخ قم چنين آمده كه: مسجد عتييق را احوص براي برادرش"عبدالله" به دزپل بنا نهاد.(220)



و در جاي ديگر گويد كه دزپل موضع حِصن است(يعني در محله قلعه شهر)(221)و احتمال دارد كه به جاي دزپل؛ درپل صحيح باشد(222)كه در اين صورت بايد گفته شود كه مسجد در سمت راست رودخانه در قسمت منِيجان و جنب پل قرار داشته است.



ناگفته نماند كه در آن وقت، طبق نوشتة"تاريخ قم"، روي رودخانه قم چهار پل وجود داشته است، يكي از آنها پل بكجه بود كه مسجد در جنب اين پل واقع بوده است و در هر حال چون قم در آن وقت از لحاظ خراج تابع اصفهان بود و خود استقلالي نداشت در مسجد مزبور مِنبري نبود زيرا منبر به مسجد جامع اختصاص داشت و شهري مي توانست داراي مسجد جامع باشد كه از لحاظ خراج تابع شهر ديگري نباشد.



در سال 189، با كوشش حمزه بن اليسع اشعري، قم از اصفهان جدا شد و به صورت كوره(به اصطلاح امروز شهرستان) در آمد و در سال 195 در مسجد دزپل يا درپل، منبر قرار دادند(223)و از اين رو قم از لحاظ شهري استقلا يافت.(224)



پس از مدفون شدن فاطمه معصومه(ع) در قم، اين شهر وضع ديگري پيدا كرد و رو به آباداني نهاد و لازم آمد كه مسجد جامعي متناسب با وسعت شهر در آن بنا شود، از اين روي در سال 265 ابوالصديم حسين بن علي بن آدم بن عبدالله اشعري، نخستين مسجد جامع قم را در بيرون شهر بنا كرد و منبر را از مسجد عتيق(مسجد دزپل) به آنجا منتقل نمود.(225)



پيش از اين گفته شد كه مسجد عتيق يا مسجد دزپل در حدود خاكفرج فعلي يا مقابل آن در سمت راست رودخانه(حوالي چهار امام زاده) بوده است. بنابراين مسجد جامع ابوالصديم در نقطه ديگري خارج از شهر قرار داشته است.



همچنين جلوترگفتيم كه مقارن دفن فاطمه معصومه(ع) در قم، شهر در سمت شمال شرقي، در اطراف راه قنوات و سراجه بوده است.



به احتمال قوي، بلكه به طور مسلم محله مسجد جامع امروز(در حدود دروازه ري) در آن وقت بيرون شهر بوده و مسجد ابوالصديم در همين محل بنا شده است كه به مناسبت اينكه شهر رفته رفته از شمال شرقي به جنوب غربي كشيده مي شد تا به مرقد مطهر فاطمه(ع) نزديك شد، مسجد جامع ابوالصديم در داخل شهر قرار گرفت، و نام محله مسجد جامع بر آن نهادند كه تا به امروز به همين نام است.



هم اكنون در محله مسجد جامع يا مسجد جمعه(در زبان مردم قم بيشتر به آن محل مسجد جمعه اطلاق مي شود) مسجد يا عظمتي است كه از قديم به آن مسجد جامع يا مسجد جمعه مي گفته اند و مردم قم همواره اعتقاد داشته اند كه مسجد جامع قديم قم همين مسجد است، اما آنچه در مسجد مزبور امروز ديده مي شود تعميراتي است مربوط به زمان فتحعلي شاه، به بعد، مقصوره اي بزرگ دارد كه كتيبه دور آن قسمتي ريخته و قسمتي ديگر باقي است و در اين قسمت باقي مانده، نام فتحعلي شاه به چشم مي خورد در ايوان جلو گنبد كه مقرنس كاري و طره اطراف دهنه آن بسيار جالب و زيبا است؛ كتيبه اي است كه تاريخ آن 1246 هجري مي باشد.



مقصود اين است كه آنچه امروز در اين مسجد ديده مي شود جديد است، ولي پيداست كه در زير اين تعميرات بنائي كهن و قديمي وجود داشته كه بايد گفت به احتمال قوي همان مسجد جامع ابوالصديم است.



در"تاريخ قم" قول ديگري دربارة‌مسجد ابوالصديم نقل شده و آن اينست كه مسجد ابوالصديم مسجد جامعيي است كه در ميان قم(منيجان) وكيمدان قرار داشته نه مسجدي كه در بيرون شهر بوده است(226)و در چند مورد از كتاب مزبور به مسجد دزپل"پل بكجه" مسجد جامع اطلاق شده است.(227)



باز در"تاريخ قم" از مسجد ديگري به نام سعد آبادي نام برده كه در بازار قم واقع بوده و در آن نماز جمعه مي گزارده اند(228)بازار قم در آن روزگار نمي دانيم در كدام نقطه بوده، علي القاعده بايد در بيرون دروازه ري و رد محل كوره پزي هاي سابق باشد، زيرا به تدريج كه شهر به طرف جنوب غربي آمد بازار هم به همين سمت امتداد يافت، ابتدا در محل فعلي درخت پير، بازار بوجود آمد(229)سپس در قرون بعد، كم كم، به طرف حرم حضرت معصومه(ع) كشيده مي شد و با وجود آمدن رسته بازارهاي جديد، بازار قديم از ميان مي رفت؛ درباره محل قديم شهر قم و بازارهاي آن از اين پس نيز سخن خواهد رفت(در بخش مربوط به تاريخ اجتماعي قم).

پاورقي

(216) تاريخ قم: ص 37. مسلمانان، شهرهايي را كه متصرف مي شدند در بسياري از موارد آتشكده ها و كليساها را تبديل به مسجد مي كردند.



(217) تاريخ قم: ص 38.



(218) همان كتاب: ص 26.



(219) البلدان: ص 41.



(220) صفحه 37.



(221) صفحه 32.



(222) در صفحه 251، تاريخ قم به صورت درپل آمده است.



(223) تاريخ قم: ص 37 بنابر نوشته اين رسته جدا شدن خراج قم از اصفهان به وسيله عبدالله بن كوشيد اصفهاني بود. (الاعلاق النفيسه: صفحه 152).



(224) منبر داشتن شهري علامت استقلا آن شهر از لحاظ خراج و امور ديگر بوده است، تاج الدين سبكي گويد كه در آذربايجان و جز آن درحدو د صد منبر يعني صد شهر، اختصاص به شافعيان داشت، كه منبر داشتن به معني شهر بودن آمده است. قال الاستاذ ابو منصور: نحو مأه منبر يعني ـ مأه مدينه ـ في بلاد آذربيجان و ماوراءها يختص بالشافعه (طبقات الشافعيه: ج 1، ص 328).



(225) تاريخ قم: ص 37.



(226) تاريخ قم: ص 37.



(227) از جمله صفحه هاي 27 و 36.



(228) صفحه 36.



(229) در قباله هايي كه از قديم در دست است به جاي محله درخت پير ميان شهر و به جاي چاله ميدان كهنه و همانجايي كه دو مناره عهد سلجوقي قرار دارد سر بازار نوشته شده است.