1ـ‌آمدن امامزادگان و توجه مردم قم به آنان


در زبان ائمه اطهار(ع) بر شهر قم، آشيانه آل محمد و مأواي فاطميان؛ و جايگاه شيعه ايشان، اطلاق شده است(167)و در روايتي اهل قم انصار و ياوران اهل بيت خوانده شده اند، شهري با اين صفات، طبيعي است كه در عصر آل عباس كه اولاد علي(ع) در شكنجه و فشار قرار مي گرفتند؛ يكي از پناهگاههاي عمده علويان واقع شود، مي بينيم كه جمع كثيري از آل علي(ع) به اين شهر آمدند و سكونت اختيار كردند كه در باب سوم تاريخ قم به تفصيل ذكر شده است.



بعد از دفن حضرت معصومه(ع) توجه علويان و سادات نسبت به قم فزوني يافت و در فاصله كوتاهي عده بسياري از فرزندان امام حسن و امام حسين و موسي بن جعفر و علي بن موسي الرضا(ع) و از فرزندان محمد حنفيه و زيد بن علي بن الحسين(ع) و اسماعيل فرزند امام صادق(ع) از اطراف به قم روآوردند كه خصوصيات مربوط به هر يك در باب سوم"تارخ قم" آمده است، در همين باب در موارد گوناگون از توجه اهل قم و عربهاي اشعري نسبت به سادات علوي سخن رفته است.



از جمله گويد: چون حسن بن زيد معروف به داعي را در وقت كشتن علويان بگرفتند، ابوالقاسم احمد بن محمد(از اولاد امام حسن(ع)) از طبرستان بيرون آمد و به جانب قم توجه كرد، چون به قم رسيد، عرب قم در كرامت و مهرباني نسبت به او مبالغه كردند، چون ابوالقاسم ميل مردم قم را به جانب سادات علويه كه در قم بودند بديد، به نزديك ايشان مقام كرد و چون دو باره حسن بن زيد او را به طبرستان خواند، مردم قم، مال فراوان به وي دادند و با احترام روانه اش كردند.(168)



همچنين وقتي عرب هاي مقيم قم، ابوجعفر موسي بن محمد بن علي بن موسي الرضا(ع) را از قم طرد كردند و وي به كاشان رفت، چند نفر از رؤساي اشعري و ديگر مردم قم، عربها را سخت نكوهش كردند، آنگاه به كاشان رفتند و موسي را با عذرخواهي و عزت و احترام زياد، به قم بازگردانيدند(169)، ديگر آنكه چون ابوالحسن موسي بن احمد علوي در سال سيصد و هفتاد هجري، به سفر حج رفت، هنگام مراجعت او، اهل قم در كوچه ها و محله ها آذين بستند و به مناسبت بازگشت وي، شادماني بسيار نمودند و ورود او را به يكديگر مژده دادند.(170)



بايد گفت كه: شهر قم به واسطه اينكه از ابتدا مورد نظر آل علي(ع) بوده و مردم قم نسبت به اولاد پيغمبر(ص) ارادت وعلاقه خاصي داشته اند، به تدريج يكي از مراكز عمده سادات قرار گرفته و امروز شايد بتوان گفت كه از نظر كثرت سادات، شهري بي نظير يا كم نظير است، به طوريكه يكي از جهان گردان قرن أخير گفته است كه مردم قم همه سيد هستند. از اين گذشته، طبق نوشته موارد الاِتحاف، سادات و امام زادگان ري و خراسان هم، فرع و شاخه اي از سادات قم مي باشند.(171)



همچنين سيد نقيب امير شمس الدين محمد كه به سيزده واسطه به ابي عبدالله احمد نقيب مي رسد، در زمان سلطنت ميرزا شاهرخ از شهر قم به مشهد منور رفت.



در هر حال، امروز كثرت سادات قم، به خوبي محسوس و مشهود و چند محله به نام علويان و سادات است كه بيشتر ساكنان آنها سيد هستند، از جمله محله سيدان و محله موسويان و محله موسي مبرقع، بعلاوه خاندانهاي بسياري از سادات در قم وجود دارند كه مورد احترام كامل مردم قم هستند، از جمله سادات برقعي و رضوي و خاندان چاوشي كه اجدادشان تا نيم قرن قبل نقيب كاروانهاي زيارتي بوده اند و خاندانهاي حسيني و علوي و طباطبائي و موسوي و سادات لاجوردي كه در سالهاي قبل از كاشان به قم آمده اند و چند خاندان ديگر.(172)

پاورقي

(167) تاريخ قم: ص 98.



(168) همان كتاب: ص 209.



(169) تاريخ قم: صفحه 215ـ موسي در سال 250 از كوفه به قم آمد و بنا بر نوشته تاريخ قم پيوسته برقع بر روي فروگذاشتي(و از اين روي او را مبرقع خواندند) گذشته از اولاد موسي، مبرقع كه همواره در قم بوده و به نام رضوي معروفند سادات رضوي ديگر از نقاط ديگر به قم آمدند از جمله بنابر نوشته ابن شدقم(زهره المقول: صفحه 68) اولاد شريف حسين سمرقندي نقيب سمرقند و شريف مصلح الدين نقيب شيرازي كه از سادات رضوي هستند در قم و شيراز مقيم هستند.



(170) تاريخ قم: ص 220.



(171) ج 1,‌صفحه 82. و مجالس المؤمنين: ج 1، ص 146.



(172) درباره سادات و ديگر خاندانهاي قم در بخش ديگري از اين كتاب به تفصيل سخن خواهد رفت.