داستا دعبل


يكي ديگراز علائم شَدت علاقه مردم قم نسبت به اهل بيت اطهار داستان دِعبِل است:



دِعبِل بِن علي(140)خزاعي، در عداد شاعران بزرگ شيعه است كه با مأمون عباسي معاصر بوده است، وي در هجو خلفاي عباسي و وزيرانشان، اشعاري دارد كه مشهور است و در كتب ادب ثبت شده است.



ابوالفرج اصفهاني در كتاب"اغاني" شرح حال دِعبِل را به تفصيل نوشته است، علت عمده شهرت دعبل در نزد شيعه، قصيده تائيه او مي باشد، قصيده مزبور را قصيده مدارس آيات نيز مي نامند؛ ظاهرا از لحاظ اينكه بهترين ابيان آن، اين بيت است:



مَدارِس آياتٍ خَلَت عَن تِلاوَةٍ وَمَنزِل وَحيٍ مقفَر العَرَصاتِ



دِعبِل پس از سرودن قصيده مدارس آيات، به خراسان رفت و خدمت علي بن موسي الرضا(ع) رسيد و قصيده را براي آن حضرت انشاد كرد و همانطور كه معروف است، حضرت بيتي به آن افزودند،‌اين در موقعي بود كه حضرت رضا(ع) عنوان وليهدي مأمون را داشت و به نام او سكه زده بودند.



حضرت به رسم جايزه و صله ده هزار درهم از همان درهمهايي كه نام وي بر روي آن نقش بسته بود به دِعبِل عطا فرمود، او در مراجعت از خراسان عبورش به شهر قم افتاد مردم از او هر درهم را به ده درهم خربدند.(141)



به نقل ديگر، حضرت علاوه بر ده هزار درهم يكي از جامه هاي بردِ خود را نيز به دعبل عطا فرمود؛ چون دعبل به قم رسيد قمي ها از او خواستند كه سي هزار درهم بگيرد و جامعه را بدهد، وي نپذيرفت و به راه خود ادامه داد هنگامي كه از حدود قم خارج شد جمعي از جوانان قم كه در راه او كمين كرده بودند جلو راهش را گرفتند تا جامعه را بگيرند و سي هزار درهم بدهند دعبل قسم ياد كرد كه جامه را نمي فروشد مگر اينكه قطعه اي از آن را به وي دهند تا در كفن خود قرار دهد قمي ها يك آستين لباس را به او دادند.(142)



و به روايت ديگر خبر قصيده و حبه مخصوص حضرت قبلا به مردم قم رسيده بود، بخواند دِعبِل به قم، مردم از او خواستند كه قصيده را برايشان بخواند دِعبِل در مسجد جامع حضور يافت و قصيده را انشاد كرد، اهل قم مال و خِلعتِ بسيار به او بذل كردند و خواهش كردن جبه را به هزار دينار به ايشان بفروشد و او حاضرنشد(143)الي آخر.



نويسندة"تاريخ قم" گويد كه: هر يك از مردم قم، پاره اي از آن جبه را باي تيمن و طلب شفاء برگرفتند.(144)

پاورقي

(140) دعبل به كسر دال و سكون عين و كسر باء.



(141) عيون اخيار ارضا ج 2 صفحه 142.



(142) معجم الادباء: ج 4، ص 194، در معجم البلدان ياقوت در كلمه قم چند شعر از دعبل در هجو مردم قم و نفرين به آنان ذكر شده است كه گويا با داستان مزبور بي ارتباط نباشد.



(143) روضات الجنات: ج 3، ص 311.



(144) تاريخ قم: ص 279.