وضع شهر قم مقارن آمدن حضرت معصومه(ع)


گويا آوازه تشيع مردم قم در آن زمان تا به مدينه رسيده بوده و حضرت معصومه(ع) از وجود اين شهر و ارادت و محبت مردم آن، نسبت به خاندان پيغمبر(ص) اطلاع داشته است، زيرا چون به ساوه رسيد و بيمار شد، پرسيد از اينجا تا قم چند فرسنگ فاصله است؟ و دستور فرمود وي را بدان شهر برند.



مردم قم در آن وقت نسبت به خلفاء نافرمان بودند و از اين رهگذر خسارات فراوان ديدند، اين نافرماني در صورتي شدت مي يافت كه والي غير شيعه براي قم معين مي شد؛ طبق مدارك موجود مردم قم والي و قاضي اي را كه داراي مذهب ايشان نبود نمي پذيرفتند و بارها در اين كتاب به اين مطلب اشاره شده است حتي در زمان شاه اسماعيل صفوي كه سلطان مراد عثماني مدتي بر ايران غلبه كرده و يك نفر به نام اَسلَمس بيك را حاكم قم قرار داده بود، آن مرد به علت مخالفت اهالي، مذهب شيعه را پذيرفت و كلمه يا علي را بر روي سينه خود نقش كرد…(118)



طبق نوشته بلازَدي مردم قم در زمان مأمون، نافرماني كردند و از و از پرداخت خارج سرباز زدند. مأمون علي بن هشام مروزي را فرستاد و با سپاه او را مدد داد تا با قمي ها جنگ كرد، يحيي بن عمران را كه رئيس قم بود به قتل رسانيد، باروي شهر را با خاك يكسان نمود و خراج قم را(كه از زيادي آن، شكايت داشتند) بيش از سه برابر كرد(119)(دو مييون درهم را به شش مليون بالابرد) اين موضوع را ابن اثير نيز در ضمن وقايع سال دويست و ده نوشته است(120).



چهل پنجاه سال بعد، باز در زمان معتَبز عباسي پسر متوكل، مردم قم نافرماني كردند، موسي بن بغا عامل بلادالجبل(بلاد الجبل تقريبا همان عراق عجم است كه قم هم جزء آن بود) به قم حمله برد، جمع كثيري را كشت و جمعي ديگر را به فرمان معتَبز، تبعيدكرد.(121)



و اما وضع قم از نظر شهري آن طور كه يعقوبي در حدود پنجاه سال بعد از آمده فاطمه معصومه(ع) نوشته است، دو قسمت بوده كه به مجموع اين دو قسمت قم مي گفته اند(در حالي كه مقارن آمدن اشعريها، هفت قسمت بوده است) و رودخانه از ميان آن دو مي گذشته است(امروز هم رودخانه شهر قم را به دو قسمت كرده است) و پل هاي سنگي آن دو را به يكديگر مربوط مي ساخته است.(122)قسمت بزرگتر به نام منيجان در سمت راست رودخانه قرار داشته و يك هزار خانه در آن بوده است و در داخل منيجان كميدان در سمت چپ رودخانه واقع بوده است كه جلوتر به اين مطلب اشاره شده است.



مردم قم در آن وقت دو دسته بودند، يكي عرب هاي بني الاشعر و آل مذحج، ديگري مردم بومي كه از نژاد ايراني بودند، كه در اين باره نيز جلوتر سخن رفته است. منيجان همان شهر اصلي قم است و در تاريخ قم به نام بلده ممجان آمده(123)و تصريح شده است به اينكه ممجان نَفسِ قم است و در جاي ديگر چنين ذكر شده كه كميدان قصبه و محلتهاي قم است.(124)


پاورقي

(118) تفصيل مطلب در كتاب خلاصه التواريخ قاضي احمد قمي: ج، ص 76.



(119) فتوح البلدان: ص 386.



(120) به موجب نوشته تنوخي( المستجاد: ص 156) و ابن الأبار(اعتاب الكتاب: ص 120) اعمال ضياع و خراج قم در زمان مأمون عباسي به عهده علي بن عيسي قمي بود و باز طبق نوشته قدامه بن جعفر(كتاب الخراج: ص 250) خراج قم و كاشان در اواخر قرن سوم سه هزار هزار درهم(سه مليون) بوده كه معلوم مي دادر، مأمون دوباره مبلغ خراج قم را به حال اول برگردانيده است(با توجه به اينكه كاشان چون از قم كوچكتر بوده، مبلغ كمتري به آن تعلق مي گرفته است) مؤيد اين مطلب گفته اين خرداد به(المسالك و الممالك: ص 41) مي باشد كه خراج قم(در اواخر قرن سوم) دو هزار هزار درهم است كه همان مبلغ پيش از كشتار مأمون است.



(121) فتوح البلدان: ص 386.



(122) البلدان: ص 40 چاپ نجف.



(123) صفحه: 43.



(124) تاريخ قم: ص 23.