توجه علويان به قم


گذشته از مازندان و ديلم(قسمتي از گيلان فعلي و گاهي شامل همه گيلان مي شده است) قم از شهرهايي بود كه علويان به آن رومي آوردند و در آن پناه مي جستند؛ البته علويان غير از قم و مازندان و ديلم به نواحي دير نيز مي رفتند و امروز در هر گوشه اي از ايران قبوري از آل علي(ع) با بقعه و گنبد و موقوفات وجود دارد، ولي به عللي كه در ذيل به آنها اشاره مي شود توجه آنان به قم گذشته از ديلم و مازندران بيشتر از نقاط ديگر بود.



1ـ قم براي آل علي محل امني بود و هيچ خطري در اينجا آنان را تهديد نمي كرد، در صورتي كه در نواحي ديگر، گاهي خطراتي براي ايشان پيش مي آمد و اتفاق مي افتاد كه خونشان ريخته مي شد كه مي توان مواردي از آن را دركتابها خواند يا از زبان مردم شنيد كه سينه به سينه نقل شده است، اما در قم و از طرف مردم قم چنين پيش آمدهايي براي علويان پيش نيامده است.



2ـ قم در زبان ائمه اطهار(ع) همانطور كه خواهيم گفت آشيانه آل محمد و پناهگاه ايشان خوانده شده است، اين را هم علويان مي دانسته اند و هم مردم قم، بنابراين آنان به آشيانه خود رو مي آوردند و اينان در نگاهداري و حمايتشان مي كوشيدند.



3ـ علويان در قرنهاي دوم وسوم، از ناحيه خلفاء سخت در زحمت و شكنجه بودند و بعضي از خلفاء از قبيل منصور دوانيقي و متوكل، در دشمني با آل علي، افراط مي كردند آل علي هم از هر فرصتي براي مبارزه با آل عباس، استفاده مي كردند و با مخالفان و دشمنان آنان همدست مي شدند و چون شكست مي خورند، به دنبال پناهگاهي مي گشتند و اين پناهگاه در درجه اول، ديلم و قم بود.



از كساني كه خطر حتمي گريختند و به قم آمدند و آسوده زيستند.



عبدالله و حسن از فرزندان امام حسن مجتبي(ع) بودند كه صاحب الزنج(116)معروف را در بصره ياري مي كردند و چون صاحب الزنج از خليفه شكست خورد و كشته شد؛ به قم آمدند و آنجا را وطن ساختند.(117)



ديگر ابوالفضل علوي است كه برري غلبه كرد و چون شكست خورد به قم پناه آورد.



براي اطلاع از علويان كه به قم آمدند و اينكه از فرزندان كداميك از ائمه(ع) بودند و به چه علت به اين شهر آمدند و وضع هريك در قم؛ بهترين مأخذ باب سوم تاريخ قم است كه با دقت و تفصيل تمام اين موضوع را شرح داده است.

پاورقي

(116) علي بن محمد كه چون در اواسط قرن سوم زنگيان و بردگان سياه را در بصره و اطراف آن برانگيخت تا شورش كنند و صاحبان خود را بكشند به صاحب الزنج معروف شد و قيام او در حدود پانزده سال به طول انجاميده است تا سرانجام موفق برادر معتمد خليفه عباسي او را شكست داد و به قتل رسانيد.



(117) تاريخ قم: ص 219.