علاقه مردم ايران به خاندان پيغمبر و علل آن


از نظر دين مبين اسلام ايرانيان مردمي شايسته معرفي شده اند و به اين امر در چند آيه از قرآن و چند حديث از پيغمبر(ص) اشاره شده است.



نويسندگان قديم به اين امر توجه داشته اند، از جمله قسمتي از باب دهم"تاريخ قم" در فضايل ايرانيان بوده است و در قسمت اول از كتاب اصفهان أبي نعيم اصفهاني از صفحه اول تا چهادره، آيات و احاديثي كه درباره ايرانيان است ذكر شده و نويسنده در كتاب"تاريخ عضدالدوله ديلمي" در بخش يازدهم قسمتي از اين آيات و احاديث را ذكر كرده است.



نخستين ايراني كه به پذيرفتن دين اسلام افتخار يافت سلمان فارسي است كه از بزرگترين شيعيان علي(ع) مي باشد و پيغمبر درباره او فرموده كه سلمان از ما اهل بيت است. بعد از سلمان، ايرانيان مقيم يمن، اسلام آوردند، پس از فتح ايران چون دختران يزدگرد را به مدينه آوردند و در معرض فروش قرار دادند علي(ع) مانع شد و فرمود دختران ملوك فروخته نمي شوند و يكي از آنان را به ازدواج پسرش حسين(ع) درآورد و از اين دختر علي بن الحسين(ع) تولد يافت و بنابراني خود امام چهارمِ شيعيان بقيه امامان از اولاد آن دختر هستند.



باز جمعي از ايرانيان اسير، اسلام اختيار كردند و در عداد دوستان علي(ع) قرار گرفتند، يكي از ايشان هرمزان فرمانرواي اهواز بود كه متهم به شركت در قتل عمر شد و عبيدالله پسر عمر به اين اتهام او را به قتل رسانيد و حضرت علي(ع) فرمود: عبيدالله بايد به قصاص خون هرمزان كشته شود و او در جنگ صفين كشته شد.



عامل ديگري هم بود كه ايرانيان را به آل علي(ع) نزديك مي كرد و آن به ستوه آمدن از مظالم بني اميه و مبارزه با آنان به ويژه بعد از واقعه كربلا بود، مي بينيم كه در هر قيامي كه در برابر امويان برپا مي شد، ايرانيان شركت داشتند، ياران مختار عموما ايراني بودند.



بنابر نوشته دينوري در سپاه مختار كه به سرداري ابراهيم مالك اشتر به جنگ ابن زياد مي رفت يك كلمه زبان عربي شنيده نمي شد و همه فارسي حرف مي زدند(113).



قيام ابومسلم و ياران او براي برانداختن امويان بود نه روي كار آوردن عباسيان، ايرانيان طالب روي كار آوردن يكي از اولاد علي(ع) بودند و از اين جهت در دوره آل عباس هم به مبارزه خود ادامه مي دادند.



در زمان بني العباس، دو نيرو با آنان دائم در مبارزه بودند، يكي علويان، ديگري ايرانيان و به احتمال قوي همين امر باعث شد مأمون، حضرت علي بن موسي الرضا(ع) را وادار به وليعهدي خود بنمايد، به اين منظور كه از مخالفت اين دو دسته كاسته شود.



اين موضوعات و نظاير آنها كه اكنون مجال بسط سخن درباره آنها نيست زمينه مساعد و آمادگي كاملي در ايران به وجود آورده بود تا هر ندايي را كه به طرفداري از خاندان پيغمبر(ص) برمي خاست اجابت كنند.



ناگفته نماند كه آل علي(ع) و طرفدارانشان در ايران هم، گاهي با مخالفتها و مبارزاتي روبرو مي شدند و از اين رهگذر صدماتي به ايشان وارد مي آمد، ولي به طور كلي، ايران براي دوستداران اهل بيت، محلِ بالنسبه امن و مناسبي بود، به تعبير ديگر ايران زمينه مناسبي براي دوستي علي و خاندانش دارا بود و همين زمينه بود كه باعث شد در قيام شاه اسماعيل صفوي در اِعلام رسميت مذهب شيعه در ايران، با اينكه در آن وقت شايد بيشتر از سه چهارم مردمان ايران پيرو تسنن بودند همه رسميت مذهب شيعه را پذيرفتند و اگر مخالفتي بود، زود از ميان رفت.



اميد ا ست روزي تاريخ ايران از لحاظ ديني و مذهبي مورد بررسي دقيق و صحيح قرار بگيرد و به عوامل تاريخي و رواني در اين باره توجه عميق و مطالعه كافي بشود.


پاورقي

(113) اخبارالطوال:ص 294، عميربن الحباب به ابراهيم مالك اشتر مي گويد:

"لقد اشتد غمي منذ دخلت عسكرك و ذلك اني لم اسمع فيه‌ كلاما عربيا حتي انتهيت اليك و‌انما معك هؤلاء الاعاجم...".

از وقتي كه وارد لشكرگاه تو شدم، سخت اندوهناك گرديدم، زيرا تا نزد تو رسيدم يك سخن عربي بگوشم نخورد، همانا همراهان تو، اين ايرانيان هستند.