حمله ديلم به قم در روزهاي عيد نوروز


ديلميان در زمان ساسانيان قومي نافرمان بودند و گاهي به شهرهاي مجاور يا نزديك سرزمين خود هجوم مي بردند و قتل و غارت مي كردند از اين روي در آن زمان شهرهاي همسايه سرزمين ديلم از قبيل قزوين و چالوس به عنوان مرز ديلم محسوب مي شد و همواره جمعي از سپاهيان در اين شهرها اقامت داشتند.



اين موضوع در عصر اسلامي نيز تا زماني كه ديلميان مسلمان شدند(اوايل قرن چهارم) دامه داشت، ديلميان شايد از اين جهت كه مي دانستند در قزوين سپاهي آماده نشسته و مانع هجوم آنان به اطراف است، از بيراهه و بدون اينكه با مانعي برخورد بكنند به نقاط دور و نزديك دستبرد مي زدند، از فحواي نوشتة"تاريخ قم" چنين برمي آيد كه ديلم پيوسته به بلاد جبل (111)حمله مي كردند و مي كشتند و مي بردند و به بردگي مي گرفتند و براي اينكه با مقاومتي روبرو نشوند، كمين مي كردند و فرصت نگاه مي داشتند تا سرِگرمي از قبيل عيد نوروز براي مردم پيش آيد و از دشمن غافل شوند، آنگاه حمله مي كردند.



مردم قم مانند ديگر مردم ايران به انجام مراسم نوروز سخت پاي بند بوند و آن را با شكوه تمام برگزار مي كردند، كدو مي زدند و به لهو لعب و گوي بازي سرگرم مي شدند، در چنين حالي مورد هجوم و قتل وغارت ديلم قرار مي گرفتند.



در نوروز سال 94 هجري در همان وقت كه مردم قم طبق عادت خود سرگرم كدو زدن و گوي بازي و جشن و سرور بودند، ديلم فرصت را غنيمت شمردند و حمله كردند، قضا را در هيمن وقت اَحوص بن سعد اشعري كه از حجاج بن يوسف والي عبدالملك مروان در كوفه گريخته و به قم پناه آورده بود، با مردان خود در رسيد و ديلم را غافلگير كرد و با تيراندازي به سوي آنان و كشتن عده اي و اسير كردن عده اي ديگر، ديلم را هزيمت كرد و مردم قم با نثار درهم و زعفران(كه در آن وقت از محصولات عمده قم بود) از احوص و يارانش سپاسداري كردند.



از اين پسر اَحوص مراقب نشست تا هرگاه ديلم حمله كنند، جلوشان را بگيرد، زماني گذشت عبدالله برادر احوض همانطور كه گفته شد از كوفه به قم آمد بدين قصد كه با برادرش به قزوين رود و در اين ثَغر معروف ديلم كه در زبان پيشوايان دين باب الجنه ناميده شده است حِسبة الله با ديلميان بجنگد، ولي احوص به او گفت همين جا بمان كه اين شهر نيز ثغري است كه ديلم از آن منقطع نمي شوند و مزاحم مردمند.(112)

پاورقي

(111) بلاد جبل همان عراق عجم است كه شهرهاي عمده آن اصفهان، همدان، ري و قم بوده است.



(112) تاريخ قم: صفحه هاي 242 و 248 تا 250.