قمي ها قبل از آمدن اشعريها شيعه بوده و با عمال بني اميه نبرد ميكرده اند


مردم قم بر خلاف گفته نويسندة"تاريخ قم" و"ياقوت حموي" از اوايل فتح آن شهر به دست مسلمانان در عدادِ دوستداران خاندان پيغمبر(ص) در آمده اند و همواره با عمال اموي مبارزه مي كرده اند، قم يكي از پناهگاههاي قيام كنندگان در مقابل بني اميه بوده است و از اين روي كساني كه در مقابل امويان علَم مخالفت بريم افراشتند به قم و كاشان رومي آوردند، از جمله در سال 77 هجري مطَرِف بن مغيره بن شعبه چون در مقابل حجاج بن يوسف والي عراق از طرف عبدالملك مروان قيام كرد و به قم و كاشان آمد و از اطراف استمداد كرد و مردم گرد او برآمدند(56)در"تاريخ بلعمي" ضمن شرح آمدن مطرف به قم، به شيعه بودن مردم قم مقارن آمدن مطَرف تصريح شده است، در حالي كه آمدن اشعريها به قم در حدود پانزده سال بعد از واقعه مطَرف بوده است.



عبارت بلعمي در اين باره چنين است: مطَرف بن مغَيره بن شعبه به قم و مذهب خوارج نبود و اكنون قميان آميخته اند از گاه مطَرف باز و چون اهل قم مطرف را بيعت كردند اهل كاشان را نيز به بيعت خويش خواند و از آنجا مردم آمدند به بيعت مطرف، و به ري اميري بود، نام وي عدي بن زياد، با سپاه بسيار ايشان را به بيعت خود خواند، اجابت كردند و كار مطرف به قم قوي شد(57).



در"تاريخ طبري" كه اصل"تاريخ بلعمي" است و تاريخ بلعمي ترجمه آن است به آمدن مطَرف در قم تصريح شده است، ولي ذكري از شيعه بودن مردم قم؛ مقارن آن حال و بعد به مذهب خوارج گراييدن، به ميان نيامده و اين را بلعمي به آن افزوده است.



با توجه به اينكه"تاريخ بلعمي" در حدود نيم قرن بعد از"تاريخ طبري" و تقريبا سي سال قبل از تاريخ قم نوشته شده و اينكه وي تصريح مي كند كه در زمان او جمعي از خوارج در قم مي زيسته اند كه از بازماندگان پيروان مطَرف بوده اند و مي گويد كه مردم قم اكنون از شيعه و خوارج آميخته اند، معلوم مي شود كه وي اين داستان را با دقت و توجه به اصل كتاب افزوده است.



مطلبي كه در اين مورد تا حدي پيچيده به نظر مي رسد اين است كه چرا در منابع ديگر و از جمله تاريخ قم از وجود جمعي بسيار از خوارج در قم ذكري نكرده اند و همواره مردم قم را به ويژه در قرنهاي سوم و چهارم به شيعه بودن ستوده اند، ناگزير بايد گفته شود كه بلعمي چون از قم دور بوده و مي شنيده است كه مردم قم از دستور خلفاء سرپيچي مي كنند به علاوه تهمت هايي كه به مردم قم مي زده اند راست مي پنداشته(58)اين موضوع را به اين نحو ذكر كرده و منشأ آن را در سياق تاريخ خود نوشته است، يا اينكه عده قليلي از خوارج در قم بوده اند و بلعمي به واسطه دور بودن و به موجب مسموعات خود آن را به طرزي مبالغه آميز نوشته است. والله اعلم.



نكته ديگري كه در اين مورد بايد به آن توجه شود، اين است كه چون مطَرف برا مبارزه با بني اميه قيام كرده بود. مردم قم بي چون و چرا دعوت او را پذيرفتند در حالي كه همانطور كه خواهيم گفت قمي ها در مقابل تحميلات خلفاء با كمال سرسختي مي ايستادند و از بذل جانشان هم مضايقه نداشتند.



ديگر آنكه مطرف هم مسما به وضع قم و كاشان و ا فكار مردم اين دو شهر در ضديت با بني اميه آگاهي داشته و با اين آگاهي به آن سوي شتافته است.



همانطور كه در سال 131 مقاتل بن حكيم عكي با جمعي از قائدان سپاه از طرف قَحطَبه بن شَبِيب(از سرداران ابو مسلم خراساني) هنگام قيام در مقابل مروان حمار آخرين خليفه اموي به قم آمد خود قحطبه نيز در قم به او پيوست و در آنجا آماده جنگ با ابن ضَباره از عمال بني اميه شدند و به سوي او رفتند(59).

پاورقي

(56) تاريخ طبري: حلقه دوم، ص 992، چاپ ليدوم ـ‌ هلند و ابن اثير: ج 4، ص 63.



(57) تاريخ بلعمي نسخه عكسي از نسخه خطي مضبوط در كتابخانه آستان قدس رضوي.



(58) به موضوع سرپيچي قمي ها از دستور خلفاء و نيز تهمت هايي كه به مردم قم زده شده بعداً اشاره خواهد شد.



(59)‌ابن ا ثير: ج 4، ص 318.