تشيع اشعرياني كه به قم آمدند


گفته شد كه در آثاري از قبيل"تاريخ طبري" و"كامل ابن اثير"، در ضمن شرح خروج عبدالرحمان بن محمد بن الاشعث بر حجاج، ذكري از بني الاشعر وآمدن ايشان به قم نشده است(43)اما اين مطلب را متعرض شده اند كه در سپاه عبدالرحمن، جمعي از علماي تابعين و قاريان قرآن(قراء)(44)قرار داشتند ا زجمله كميل بن زياد و سعيد بن جبير(كه هر دو از شيعيان معروف علي(ع) بوده اند)(45).



سمعاني گفته است كه در سپاه عبدالرحمان، هفده تن از علماي تابعين(46)مقيم در عراق بودند، چون عبدالرحمان از سپاه حجاج شكست خورد، برادراني از آل اشعر به ناحيه قم آمدند(47).



با توجه به اينكه سپاه عبدالرحمان با حجاج كه از دشمنان سرسخت علي(ع) بود مبارزه مي كرد و اين سپاه عموما اهل كوفه بودند و اهل كوفه به تشيع شهرت داشتند(صرف نظر از اينكه با پيشوايان شيعه عذر و مكر مي كردند به جنگ ايشان نيز برمي خاستند) و نيز وجود هفده تن از علماي تابعين در سپاه عبدالرحمان دليل اين است كه جنگ با حجاج را واجب و در حكم جهاد مي دانسته اند(48)و باز با توجه به سياق سخن سمعاني كه برادراني از آل اشعر يا يكي از برادران جزء آن هفده تن بودند؛ از مجموع اينها مي توان استنباط كرد كه اين عده از اشعرياني كه به قم آمدند داراي مذهب شيعه بودند.



از اين گذشته طبق نوشته تاريخ قم از جمله اشعرياني كه به قم آمدند فرزندان سائب بن مالك اشعري بودند(49)و سائب از خواص مختار بود(50)و با او كشته شد، مختار خود بنابر معروف كيساني مذهب و معتقد به امامت محمد حنيفه بود، يا به اين اعتقاد تظاهر مي كرد، اما طرفداران او عموما شيعيان و ايرانيان بودند، دليل ديگر بر تشيع اشعرياني كه به قم آمدند اين است كه به فاصله كمي از آمدن آنان به قم دوازده نفر از فرزندان سعد بن عبدالله اشعري در رديف راويان از امام صادق(ع) و بيش از صد نفر از فرزندان اشعريان ديگر جزء راويان حديث از ديگر ائمه(ع) قرار گرفتند(51)و جمعي از بزرگترين رجال شيعه از ميان ايشان برخاستند كه بعدا‌ به پاره اي از آنان اشاره خواهد شد.



معلوم است كه تا خانداني در تشيع عريق و اصيل و سابقه دار نباشد، بعيد است كه به زودي مرداني چنين از آن برخيزند.

پاورقي

(43) در تاريخ خليفه بن الخياط(ج1,‌ص 372) اسامي قرائي كه در سپاه عبدالرحمان بودند ذكر شده و جزء آن اسامي، نام محمد بن سعد بن مالك است كه بعداً به دست حجاج به قتل رسيد، اگر مقصود از اين سعد، همان سعد بن مالك اشعري باشد، محمد پسر او كه مقتول شده برادر احوص و عبدالله است كه به قم آمدند و سكونت اختيار كردند.



(44) ابن خلدون بن جاي قراء(جمع قاري) قري(جمع قريه)‌ذكر كرده و علت آمدن آنان را در سپاه عبدالرحمان شرح داده است(تاريخ ابن خلدون: ج3,‌ص 49) اين سخن بر خلاف مشهور و قابل تأمل است.

ممكن است كلمه قري تحريف كلمه قراء يا اشتباه مطبعي بوده باشد.

نويسندگان قبل از او، از جمله ابن خياط كه متجاوز از پنج قرن پيش از ابن خلدون مي زيسته آن را قراء(قاريان قرآن) دانسته اند. ابن خياط قراء مزبور و ا ينكه هر يك اهل كدام شهر بوده نوشته است.



(45)(قاريان قرآن) كساني بودند كه شب را با عبادت وتلاوت قرآن به صبح مي رسانيدند.

ابن اثير: ج 4,‌ص 82.



(46) تاربيعن به كساني گفته مي شد كه خود خدمت پيغمبر(ص) را درك نكردند، ولي به مصاحبت اصحاب آن حضرت رسيدند و از زبان ايشان سخنان رسول خدا را شنيدند.



(47) الانساب: ورق 461.



(48) ابن الخياط گويد: مالك بن دينار گفته است در سپاه عبدالرحمان پانصد تن از قراء بودند كه جنگ با حجاج را لازم و در حكم جهاد مي دانستند. (ج1، ص 282)



(49) مؤلف"مجالس المؤمنين" و"بستان السياحه" بدون ذكر مأخذ گفته اند كه: هيفده تن از علماي تابعين كه جزء‌سپاه عبدالرحمان بودند به قم آمدند.(صفحه: 260)



(50)‌اخبار الطوال: ص 307.



(51) تاريخ قم: ص 378.