الگوي زنان در جامعه امروز (44)


زينب اورنجين

دانشجوي رشته علوم قرآني

رتبه اول سطح طلاب و دانشجويان



"ما اكبر النساء الاكريم و ما اهانهن الالئيم"

زنان را جز بزرگواران بزرگ نمي دارند و جز لئيمان پست نمي شمارند. رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرازي از سخنان امام خميني قدس سره در شان زن:

تاريخ ديده است كه چه زنهايي در دنيا بوده اند و زن كيست؟ ما خود ديده ايم كه اسلام چه زنهايي را تربيت كرده است. اينها كه تربيت اسلامي ديده اند, خون دادند, كشته شدند, به خيابانها ريختند و نهضت را پيروز كردند ما نهضت را مرهون زنها مي دانيم, مرها به خيابانها ريختند و زنها ردان را تشويق كردند. زن يك چنين موجودي است كه مي تواند يك قدرت لايزال, يك قدرت شيطاني را بكشند, اين زن را در دوره رضا خان و پسرش از مقام خود منحط كردند...

اي زنهاي محترم بيدرا شويد, فريب اين شياطين را نخوريد, اينها مي خواهند شما را به لجن آلودگي بكشند, اينها دنبال فريبايي هستند, اسلام براي شما سعادت ايجاد كرد, فردا بيست جمادي الثانيه (روز تولد فاطمه زهرا عليها السلام) روز زن است, روز زني كه دو عالم به او افتخار دارد, روز زني كه دخترش , زينب عليها السلام در برابر حكومتهاي جبار ايستاد و آن خطبه را خواند, در برابر كسي ايستاد كه اگر مردها در برابرش نفس مي كشيدند, همه را مي كشتند, او نترسيد و حكومت يزيد را محكوم كرد و به او گفت: تو آدم نيستي! زن يك همچون مقامي بايد داشته باشد.(45)

فصل اول: ضرورت طرح اسوه هاي ديني

مفاهيم اسوه:

الگو هم معنا و مترادف با اسوه است و بيشتر اوقات اين دو واژه در كنار هم و به جاي هم بكار مي روند. اسوه كلمه اي قرآني است كه در قرآن بيش از سه بار به كار نرفته است. يكبار در مورد پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم "ولقد كان لكم في رسول الله اسوه حسنه" (46) و دوباره در مورد ابراهيم و پيروانش "قد كانت لكم اسوه حسنه في ابراهيم و الذين معه" (47) و "... لقد كانت لكم فيهم اسوه حسنه" . (48)

درباره اسوه, لغت نامه دهخدا مي نويسد: اسوه, پيشوا, مقتدا, قدوه, پيشرو, خصلتي كه شخص بدان لايق مقتدايي و پيشوايي مي گردد... نمونه پيروي و اقتدا ,‌سرمشق (49). شبيه اين معنا را در نثر طوبي مي خوانيم: اسوه,‌چيزي است كه بدان تاسي بايد جست و مانند آن عمل بايد كرد, مانند خوي نيك و صفاتي كه در رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بود. (50) تفسير پيام قرآن نيز اين ديدگاه را اظهار كرده است: اسوه مانند قدوه معناي مصدري دارد و به معناي اقتدا كردن و پيروي نمودن و سرمشق گرفتن است, نه معناي وصفي آن , چنان كه در تعبيرات امروز متداوال شده است, به تعبير ديگر قرآن نمي فرمايد: پيامبر مقتداي شماست, بكله مي گويد: در وجود او اقتداي شايسته و سرمشق نيكو است. (51) و بالاخره در مفردات راغب اصفهاني آمده كه: اسوه و اسوه, آن حالتي است كه انسان در پيروي از غير دارد؛ چه نيكو باشد و چه بد, چه سودمند و چه زيان آور.

اسوه هاي قرآن:

از طرفي در قرآن با چهره هاي متنوع اسوه هايي آشنا مي شويم كه داراي صفات و شرايط ويژه اي بوده و روشهاي متعدد تربيتي را آزموده و براي هدايت مخاطبان به كار بسته اند. قرآن گاهي اسوه تمام عيار و همه جانبه اي چون رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را معرفي و توصيف مي كند و گاهي اسوه چند جانبه و حاوي ويژگيهاي مطلوب در زندگي دنيوي و اخروي, مانند حضرت نوح و ابراهيم را معرفي مي كند. و زماني اسوه يك جانبه در زمينه اي خاص را مانند طالوت, اسوه فرماندهي "و قالَ لهم نبيهم ان الله قد بعث لكم طالوت ملكا" (52) را مطرح مي فرمايد.

قرآن گاهي از ميان مردان اسوه اي معرفي مي كند مانند ادريس و داود و زماني از مياني زنان برجسته و تاريخ ساز, مريم و آسيه را به عنوان الگو معرفي مي كند. قرآن كريم در مقام قوه جاذبه و معرفي ملكه عفاف, هم تمثيل از مرد مي آورد و هم از زن,‌يوسف و مريم... هم يوسف به اموري مبتلا شد كه در اثر عفاف نجات پيدا كرد و هم مريم امتحان شد و در پرتو عفاف نجات يافت.

اسوه قرآني گاه از ضعيف ترين اقشار جامعه ظهور مي كند, چون موسي, ايوب, هود... و گاهي از درون دربار پادشاهي مانند سليمان, مؤمن آل فرعون و آسيه و...

پاره اي از اسوه هاي قرآني مانند مؤمن آل فرعون و اصحاب كهف, در مدت كوتاهي به دعوت اسلام پرداخته اند و پاره اي چون نوح و لقمان, دهها سال و حتي قرن ها بدين ماموريت اشتغال داشته اند. برخي از ايشان مانند سليمان در آسايش وبرخي در سختي و رنج بسيار به دعوت پرداخته اند. مانند يوسف در زندان عزيز مصر و پيامبر اسلام تحت فشار مشركان.

در فرهنگ قرآن, همچنين گاهي فرد به عنوان اسوه معرفي مي شود و گاهي جماعت و گروهي به متشابه الگوي دسته ها و جماعت ها به جامعه انساني نشان داده مي شود. گروهي چون اصحاب كهف و سحره فرعون اصحاب اخدود و جماعت ابرار...

"اِنَّ الابرارَ يشربون من كاسٍ كان مزاجُها كافورا"(53)

ضرورت اتخاذ الگو:

1. روش الگوئي در تربيت, ارشاد و هدايت و كلاً مقوله هاي مشابه آنها, از مؤثرترين شيوه هاست. بدين سبب تمام دست اندركاران تربيت, همواره توجه ويژه ايي بدان معطوف داشته اند. از لحاظ علمي, روش الگويي در تربيت بسيار كارساز است. حتي كودك در روند رشد هوشي و اجتماعي بيش از هر چيز, از الگوهاي خود تاثير مي پذيرد و رفتار و برخوردهاي خود را بر اساس نوع رفتار والدين و مربيان شكل مي دهد. سيد قطب دركتاب روش تربيت اسلامي مي نويسد:

"علمي ترين و پيروزمندانه ترين وسيله تربيت كردن با يك نمونه علمي و سرمشق زنده است" سرمشق و الگو به مردم عرضه مي شود تا مردم همانند صفاتش را در خود تحقق بخشند و به رنگ آن نمونه واقعي درآيند. هر كس به اندازه ظرفيت و استعدادش از آن شعله فروزان پرتوي بگيرد و تا آن جا كه توانايي دارد, براي رسيدن به قله كمال از كوه دانش و فضيلت بالا رود... اينها از اين جهت است كه اسلام, سرمشق دادن را بزرگترين وسيله تربيت مي داند و پايه روش تربيتي خود را از هر چيز بر اين سنگ استوار مي سازد." (54)

2. در تبليغ كه مقوله اي اجتماعي تر است, اسوه ها مسلماً تاثير بسزايي خواهند داشت, هر چند تبليغ نيز خود فرايندي تربيتي به شمار مي رود, اما معمولاً امور تبليغي در صحنه اجتماع با دامنه گسترده تر از امور تربيتي صورت مي پذيرد. در تبليغ آنچه بر اهميت و حساسيت نقش اسوه ها و اعتبار اين شيوه دعوت مي افزايد, جنبه تقدس و وجهه ديني اسوه هاست. اسوه ها نمونه هاي بشري هستند كه گفتار, كردار سلوك و عقيده شان سرمشق ديگران و روش, منش, بينش و تمام زندگيشان مورد تاييد دين و معيار زندگي ديگران است . عبداللطيف حمزه مي نويسد: "اسوه حسنه از موفق ترين شيوه ها و ابزارهاي ارتباط با مردم است و از اين رو بر هر حاكم و رهبر و پيشوايي كه در انديشه پيروزي و نيل به اهداف فكري و عملي دعوت مي باشد. لازم است كه خود اسوه و الگوي ديگران باشد".(55)

3. ضرورت بيان اين موضوع براي كساني پر اهميت تر است كه احساس مي كنند بخاطر زن بودن دچار كمبود هستند و يا به مراتب و درجاتي كه مردان بدانها دست يافته اند, نمي توانند دست يابند و آنگاه براي جبران كمبودها سعي دارند خود را تسليم چهار چوبهاي تمدن غربي كنند و كوركورانه از آن تبعيت نمايند. در دنيايي كه ره گم كرده ها براي برپا كردن خلا دروني خود, براي اثبات موجوديت و حقانيت خود دست به هر سياه و سفيدي مي زنند و به هر گونه تعليمي تسليم مي شوند, اين بحثها مي توانند راهگشا باشند. در جهاني كه زنان, ناخواسته و ناآگاهانه تحت استثمار بازرگانان و صاحبان كالاها هستند و در حال تهي شدن و تنها ماندن اند, ضروري است كه الگوهايي به آنها عرضه مي شود و طرح و نقشه اي براي باز يافتن شخصيت انساني به آنان ارائه گردد و خلا دروني شان به گونه اي مثبت پر شود.

خط مشي و راه و روشهاي اين عروسكان كوكي نمي تواند سعادت آفرين باشد. اگر خير و سعادتي است در سايه تبعيت از الگوهاي اسلامي, زنان مجاهد, مبارز, پاكدمنان فرشته سيرت و انسان حور صفت است.

4. همه و خصوصاً مسئولين جامعه مي دانند و آگاهند كه صلاح جامعه تا حدود زيادي مربوط به صلاح زن و فساد آن هم تا حدود زيادي مربوط به زن است. اينان به صورت فعال و مستقيم در ترقي و انحطاط جامعه نقش دارند. بر اين اساس ضروري است به تربيت و سازندگي آنان قيام و اقدام كنند كنند و از عوامل انحراف و تزلزل دورشان دارند و اين همه مرهون ارائه الگوهاي شايسته ايي به صورت گسترده در سراسر كشور است. ما معتقديم,‌ارزش واقعي كشور, بستگي تام به ارزش عقلي و فكري زنان و مادران آن كشور دارد. بالا آوردن سطح فكري و پرورش خرد زنان از اهم وظايف مسئولان و به خصوص دستگاه تربيتي ماست.

5. نظام بين المللي سلطه, با در اختيار گرفتن بسياري از خبرگزاري هاي بزرگ جهان, توانسته جريانات فكري زيادي را در كشور مختلف عليه ارزشهاي واقعي زنان ايجاد كند و زمينه ساز بسياري از سياستهاي استعماري ابرقدرتها باشد. و امروز با ارسال يك ميليون كلمه در هر دقيقه,‌روي تلكسهاي خبرگزاريها, نبض فرهنگي و اطلاع رساني از جوامع را در دست دارد و تهاجم فرهنگي را به صورت وسيع مخصوصاً عليه زنان و ارزشهاي زنان مسلمان, هدف اصلي كار خود قرار داده است. از ‎آنجا كه خبرگزاريها با ارسال وسيع اخبار و تحليلهاي مختلف و هجهت دار, سعي در القاي انديشه ها و ارزشهاي خود نمودند،‌ تا آن را جايگزين ارزشهاي والاي اسلامي نمايند, ارائه الگوهاي جامع انساني براي مقابله با اين ترفندهاي استعمار ضرورت مي يابد.

6. ويژگي ها مزاياي فراوان روش الگويي, ضرورت استفاده بيشتر از اين روش را تاكيد مي نمايند اين ويژگيها عبارتند از:

الف) روش الگويي مهم ترين تبليغ علمي است:

همانطوري كه در شماره 2 گفتيم, روش الگويي, نوعي تبليغ است,‌در تقسيم اوليه,‌معمولاً تبليغ را به مستقيم قولي و غير مستقيم عملي تقسيم مي كنند, از سويي در اسلام بر تبليغ عملي و غير مستقيم تاكيد فراوان شده است. امام صادق فرموده: " دعوت گر مردم به غير زبان هايتان باشيد تا پاكدامني, كوشش, نماز و نيكي رااز شما مشاهده كنند, كه اين خود دعوت كننده است." (56)

بي ترديد تبليغ با روش معرفي و ارائه اسوه ها مهمترين شيوه تبليغ عملي است, چنان كه در ذيل همين حديث سخن از رؤيت و مشاهده به ميان آمده:

"تا كوشش و پاكدامني شما را ببينند" چه اين مشاهده پيروي مخاطبان را در پي خواهد داشت.

ب) انطباق گفتار و كردار:

از جمله توصيه هاي مهم اسلام, هماهنگي و انطباق گفتار و كردار است,‌به ويژه براي مبلغان بر اين صفت تاكيد فراوان شده و شرط اساسي تاثير دعوت, التزام داعي و تبليغ به پيام خود دانسته شده است؛ قرآن, قول بدون عمل را اينگونه توبيخ مي كند: "يا ايها الذين آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون" (57) اي آنان كه ايمان آورده اند, چرا چيزي مي گوييد كه انجام نمي دهيد؟‌و از معصوم عليه السلام نقل شده كه فرمود: "هر گاه عالم به علم خود عمل نكند, موعظه اش از دلها فرو ميچكد, چنان كه باران بر سنگ صاف مي لغزد".(58)

در شيوه الگويي, اين موضوع مهم به خوبي قابل دستيابي است, چه, اسوه انساني با رفتار, برخورد, عكس العمل و هر حركت خود, محتواي تبليغ خويش را عينيت مي بخشد و مخاطبان با مشاهده اين هماهنگي ميان پيام و پيامگزار به تبعيت او ترغيب مي شوند. كتاب معالم الدعوه در اين خصوص مي گويد:

"عنصر تطبيق عملي را مي توان مهم ترين وسيله دعوت براي نفوذ در قلب مخاطب شمرد,‌زيرا, حضور اسوه حسنه و تطبيق عملي عقايد از جانب مبلغ نقش مهمي در تبليغ او ايفا مي كندو حقانيت آنچه را او بدان فرا مي خواند, اثبات مي كند..." (59)

ج) كتاب و نمونه, دو ركن مكتب:

تاريخ نشان داده است كه در ميان مكاتب و اديان قديم و جديد, مكاتبي به پيشرفت, نفوذ و احياناً جاودانگي دست يافته اند كه در كنار مجموعه عقايد و انديشه هاي خود (كتاب) , نمونه هاي مطلوب و يا كاملي را به جامعه و پيرامون خود عرضه كرده باشند. به همين لحاظ يكي از مهم ترين عوامل ضعف, افول بسياري از مكاتب ,‌عجز آنها از پرداختن و ارائه نمودن نمونه اي كامل از مكتب خويش بوده است؛ به عنوان نمونه ماركسيسم هرگز نتوانست نمونه كامل از افراد يا جامعه مطلوب خود ارائه دهد؛ يك مكتب كه از معارف و تعليمات ممتاز و ايده ال بهره دارد, هنگامي در نيل به آرمان خويش پيروز است كه كتاب تربيت را د ركنار نمونه تربيتي به تاريخ و جامعه انسان عرضه كند. تنها مكتبي كه از گذشته دور تاريخ انديشه و فرهنگ انسان تا به امروز در هماهنگ نمودن كتاب و نمونه موفق آمده, اسلام است. بدين ترتيب اتخاذ روش الگويي در تبليغ و ارائه نمونه هاي انساني, باعث كامل شدن دين و مكتب و اقناع آدميان و پيشبرد اهداف دعوت الهي مي گردد و اين نيز از جمله كاركردهاي روش ارائه اسوه هاست.

د) دامنه وسيع نفوذ اسوه ها:

از مزاياي اين روش آن است كه داراي گستره و دامنه افقي و عمودي بسياري است؛ به عبارت ديگر, انسانها در هر مكان و شرايط و با هر نوع زندگي, نيازمند اسوه ها و نمونه هاي عيني تعاليم الهي هستند (افقي), و همچنين, همه انسان ها در هر رتبه و مقام معنوي كه باشند ا زالگوهاي انساني برتر , بي نياز نمي شوند (عمودي), بلكه مقام اسوگي داراي نسبت بوده و يك اسوه ممكن است خود متاسي و پيرو اسوه ديگري باشد. بدين لحاظ, به حق مي توان گفت: اسوه ها در تمام زمينه هاي فردي و اجتماعي, راهنما, راهگشا و يا راهزن بشريتند؛

در زمينه فرهنگي, كه بيشترين سرمايه گذاري ها به منظور الگوسازي در هر حيطه ورزشي, سينما و حتي مدهاي اجتماعي انجام مي شود, در زمينه اقتصادي, كه از ابزارهاي مختلف, مثل چهره هاي شاخص از لحاظ جمال يا شهرت استفاده بسياري مي شود تا اهداف اقتصادي مشخصي پي گيري شود, در زمينه سياسي نيز, تبليغات مستمر, الگوهاي سياسي مورد نظر دستگاه هاي تبليغاتي و مراكز قدرت بر جان و ذهن مردم تحميل مي گردد. با توجه به اين دامنه و قلمرو وسيع كه براي اين روش تبليغي وجود دارد, اهميت و مزيت آن روشن مي شود.

ر) اسوه ها دليل حقانيت مكتب:

وجود و حضور اسوه ها در جامعه, خود دليلي محكم بر درستي تعاليم دين وحقانيت پيام هاي اسلام است. در قرآن از اين موضوع به حجت تعبير شده است؛ خداوند رسولاني را برانگيخته است كه علاوه بر ابلاغ پيام هاي الهي, خود نيز حجت, الگو و گواه مردمان باشند و بر تعاليم مكتب خويش صحه گذارند. "رسلاً مبشرين و منذرين لئلا يكون للناس علي الله حجة بعد الرسل."(60)

فرستادگاني مژده بخش و بيم دهنده فرستاديم تا مردم, پس از رسولان در برابر خداوند, حجتي نداشته باشند.

ه) جنبه بشري و امكان دسترسي مردم به اسوه ها:

مهم ترين ويژگي اسوه ها كه باعث كار كرد وسيع آنها مي شود, بشر بودن آنهاست. "قل انما انا بَشرٌ مِثلُكُم يُوحي اليّ". بگو همانا من بشري چون شما هستم كه به من وحي مي شود.

اين هماهنگي در زندگي و نيازها و تمايلات ذاتي, به وجود آورنده بستگي و پيوستگي عميقي ميان اسوه و پيروان است, كه از آن به رابطه اسوه و متاسي تعبير مي كنند. هر چه اين رابطه بهتر باشد, فرايند تبعيت و اهتدا كامل تر خواهد شد. از اين رو در مواردي كه الگو خود را جداي از جامعه و يا جامعه, خود را ناتوان از پيروي الگو مي شمارد، كاركرد اسوه رو به ضعف مي نهد و يا به كلي متوقف مي گردد. همين جنبه بشري باعث مي شود اسوه ها به طور دائم در ميان انسانها و در بحبوحه زندگي آنان حضور داشته و افراد به شكل مستمر در معرض رفتارها, برخوردها و آموزشهاي آنان باشند. اين از مزاياي مهم روش الگويي به شمار مي رود, چرا كه اين روش بدون هيچ مؤونه اي انجام مي پذيرد, در حالي كه اتخاذ روشهاي ديگر مستلزم به كارگيري ابزارها و امكاناتي است كه هزينه هايي هنگفت در بر دارد.

7. ما در عصري هستيم كه عاملان استعمار مي كوشند زنان را از شخصيت و محتواي اصلي و انساني آنها خالي سازند و او را چون وسيله اي در اختيار اقتصاد و كامجويي هاي بي حساب قرار دهند. ما متاسفيم از اينكه مي بينيم تمدن صنعتي, زن را به صورت كالايي در‎آورده و اعلانات چشمگيري را با عكس آنها به بازار عرضه مي كند و بدبختانه عده اي ناآگاهانه و گاهي هم بر اثر بي توجهي به اين امر تن در داده و عواقب وخيم آن را نمي سنجند.

حال اين مايه تاسف ماست كه مقام و مرتبت زن كه تا حد پيام آوران شهيدان مي تواند اوج گيرد بر اثر ناداني برخي از آنان مورد سوء استفاده واقع شود و به تنزل و سقوط سوق پيدا كند. لذا مطرح كردن الگوها و چهره هايي كه مي توانند الگوي وارسته ايي بر اين زنان باشند ضرورت مي يابد تا زن با هويت و چهره اصلي و تكاليف خود آشنا و آگاه شده و در اين گردابهاي آمادة دست استعمار, غرق نگردد.

8. بيان معيارهاي اسوه در قرآن خود بر ضرورت الگو گيري تاكيد مي كند. در آيات 190 تا 193 آل عمران,‌اولي الالباب را معرفي مي كند در آيات اوليه سوره بقره و نيز آيات 88 سوره توبه, آيه 9 سوره حشر و آيه 16 سوره تغابن چهره مصلحان ترسيم شده است. در سوره قصص آيه 83 و سوره آل عمران 15 تا 17 به وصف متقين پرداخته است . در سوره بقره آيات 3 تا 5 آمده:

"الذي يُؤمنون بالغيبِ و يُقيمونَ الصَّلاةَ و مِمّا رَزَقناهم يُنفقِون و الذين يُؤمنونَ بما اُنزِل اليك و ما اُنزِل من قبلِك و بِالآخرةِهم يُوقِنون اولئك علي هدي مِن رَبَّهِم و اولئك هم المُفلِحُون".

"آنان به غيب ايمان مي آورند, و نماز برپا مي دارند،‌ و از آنچه به ايشان روزي داديم,‌انفاق مي كنند، و آنان كه بدانچه به سوي تو فرو آمده, و به آنچه بيش از تو نازل شده است, ايمان مي آورند؛ و آنان كه به آخرت يقين دارند, آنان برخوردار از هدايتي از سوي پروردگار خويشند؛ و آنان همان رستگارنند."

9. مشكل زنان در عصر ما نه آن چنان سهل و ساده است كه بتوان با پر كردن كوپن از طرف پسران و دختران يا تشكيل سمينارهايي از نوع سمينارهايي كه ديديم و شنيديم كه در چه سطح فكري است, آن را حل كرد و نه مخصوص كشور و مملكت ماست و نه ديگران آن را حل كرده اند و يا مدعي حل واقعي آن هستند. ويل دورانت فيلسوف و نويسنده معروف تاريخ و تمدن مي گويد:

"اگر فرض كنيم در سال 2000 مسيحي هستيم و بخواهيم بدانيم كه بزرگترين حادثه ربع اول قرن بيستم چه بوده است, متوجه خواهيم شد كه اين حادثه جنگ و يا انقلاب روسيه نبوده است, بلكه همانا دگرگوني وضع زنان بوده است. تاريخ چنين تغيير تكان دهند هاي در مدتي به اين كوتاهي كمتر ديده است و خانه مقدس كه پايه نظم اجتماعي بود, شيوه زناشويي كه مانع شهوتراني و ناپايداري وضع انسان بود, قانون اخلاق پيچيده اي كه ما را از توحش به تمدن و آداب معاشرت رسانده بود, همه آشكارا در اين انتقال پرآشوبي كه همه رسوم و اشكال زندگي و تفكر ما را فراگرفته است, گرفتار گشته اند".

ناله متفكران غربي و حتي انديشمندان ايراني, از به هم خوردن نظم خانوادگي و سست شدن پايه ازدواج, از شانه خالي كردن جوانان از قبول مسئوليت ازدواج, از ابتذال زن دنياي امروز و جانشين شدن هوسهاي سطحي به جاي عشق, از افزايش دائم التزايد طلاق, از زيادي سرسام آور فرزندان نامشروع خصوصاً در غرب و از اختلافات و عدم وحدت ميان زوجين, بيش از پيش به گوش مي رسد.

موجب تاسف است كه گروهي از بي خبران مي پندارند مسائل مربوط به زنان نظير مسائل مربوط به راهنمايي, تاكسيراني, اتوبوسراني , لوله كشي و برق سالهاست كه در ميان اروپائيان به نحو احسن حل شده است و اين ما هستيم كه عرضه و لياقت نداشته ايم و بايد هر چه زودتر از آنها تقليد و پيروي كنيم. اين , پندار محض است. آنها از ما در اين مسائل بيچاره تر و گرفتارتر و فرياد فرزانگانشان بلندتر است. از مسائل مربوط به درس و تحصيل زن كه بگذريم, در ساير مسائل خيلي از ما گرفتارترند و از سعادت كمتري برخوردار مي باشند.

لهذا براي ما مردم مسلمان مشرق زمين هيچ ضرورت اجتناب ناپذيري نيست كه از هر راهي كه آنها رفته اند برويم و در هر منجلابي كه آنها فرورفته اند, ‌فرو رويم. ما بايد به زندگي غربي, هوشيارانه بنگريم و ضمن استفاده و اقتباس علوم و صنايع و تكنيك و پاره اي مقررات اجتماعي قابل تحسين و تقليد آنها, بايد از اخذ و تقليد و رسوم و عادات و قوانيني كه براي خود آنها هزاران بدبختي به وجود آورده است كه تغيير قوانين مدني ايران و روابط خانوادگي وتطبيق آنها با قوانين اروپايي يكي از آنهاست پرهيز نماييم.

هر چيز را اگر انكار كنيم, اين قابل انكار نيست كه الآن هم نيرومندترين عاطفه اي كه بر روحيه ملت ايران حكومت مي كند عاطفه مذهبي اسلامي است. بگذاريم از عده بسيار معدودي كه قيد همه چيز را زده اند و از هر بي بند و باري و هرج و مرج طرفداري مي كنند, اكثريت قريب به اتفاق اين مردم پايبند مقررات مذهبي مي باشند. تحصيل كردن و درس خواندن بر خلاف پيش بيني هايي كه از طرف عده اي مي شد, نتوانست ميان اين ملت و اسلام جدايي بيندازد. بر عكس, با اينكه تبليغات مذهبي صحيح كم است و بعلاوه تبليغات استعماري ضد مذهب زياد است, درس خواندگان و تحصيل كردگان به نحو روز افزوني به سوي اسلام گرايش پيدا كرده اند.

10. توصيه به مؤمنان به تلاش براي اسوه شدن در قرآن نيز اهميت الگو شدن و الگو پذيري را چند برابر مي كند. سفارشها و بيانات قرآني است كه مؤمنان را به حركت, كوشش و درجات عالي ايمان, يقين و تقوا فرا مي خواند و به عبارت ديگر آنها را ترغيب به رسيدن به مقام اسوه گي مي نمايد. مثل سفارش به سبقت جويي در نيكي ها: "فاستبقوا الخيرات" (61) و تحريك به دانش اندوزي: "هل يستوي الذين يعلمون و الذين لايعلمون." (62)

11. سازمان ملل همراه با تصويب بيانيه حقوق بشر, در سال 1948, اولين مصوبه خود در مورد مسائل زنان را به نام "كنوانسيون حقوق سياسي زنان" به تصويب رساند. همچنين مجمع عمومي سازمان ملل در سال 1993 طي قطعنامه اي اعلاميه رفع خشونت عليه زنان را تاييد نمود. يكي از اهدافي كه استكبار خبري در سال گذشته در جهت تحقق كنوانسيون حقوق زنان در كشور ما دنبال كرد, ايجاد جريانات فكري و همچنين القاي انديشه هاي فمينيستي غربي در پوشش "تساوي حقوق زن و مرد" بود.

تحقيقات نشان مي دهد كه كنوانسيون حقوق زنان با حدود پنجاه اصل مسلم اسلام و نيز با حدود هفتاد ماده از قوانين مدني و جزايي كشور در تعارض است. اين كنوانسيون با صراحت هرگونه تفاوت در برخورد با زنان و مردان را مصداق تبعيض مي شمارد و آن را محكوم مي كند. بر اساس اين كنوانسيون هيچ مكاني نبايد مختص به جنس مشخصي باشد و هيچ رشته علمي نبايد مخصوص زنان يا مردان باشد. مراكز علمي همچون دبيرستانها و دانشگاه ها بايد مختلط باشد تا امكان بهره وري همه, به طور مساوي, فراهم آيد. سقط جنين آزاد و حتي ازدواجهاي مختلف از جمله ازدواج با همجنس نيز مشروع خواهد بود, همان گونه كه امروز در بعضي كشورها, همچون نروژ, سوئد و هلند اين گونه ازدواجها جنبه رسمي و قانوني پيدا كرده است.

يكي از اهداف دستگاههاي خبري غرب در سال گذشته زمينه سازي فرهنگي در جهت تحقق همين كنوانسيون زنان در جمهوري اسلامي ايران است. از آنجا كه مطبوعات با داشتن سه ويژگي اساسي يعني وسعت, تنوع, دوام در ميان ديگر ابزارهاي ارتباط جمعي, از جهت تأثيرگذاري بر افكار عمومي از جايگاه ويژه اي برخوردارند, بديهي است كه همه گروه ها و جريانات نسبت به بهره گيري از اين رسانه هاي عظيم, حساس و پيگير باشند.

12. اسوه ها عامل پيشگيري از انحرافها و پاكي پديد مي آورند, كه خود به خود,‌اجازه ظهور جلوه هاي تباهي و انحراف را در جامعه نمي دهند. در تاريخ زندگاني پيشوايان و الگوهاي دين, بسيار اتفاق افتاده است كه انساني بدكار آهنگ كار پليدي را داشته, اما در اثر مشاهده حالات و رفتار آموزنده و پرمعناي ايشان به خود آمده و از زشتكاري و فساد انگيزي به سوي رفتار نيكو و خداپسند روي آورده است.

و بالاخره الگوها و اسوه ها, ميزان و ترازوي سنجش رفتار ديگرانند. پس اتخاذ اين روش در تبليغ موجب سنجش علمكرد جامعه تبليغي مي گردد و در راهيابي براي آينده نيز مؤثر است.

در زندگي طي اعصار مختلف, خصوصاً زندگي امروزه, اسوه ها عامل تحرك انسانها و پويايي حيات ايشان مي شوند و جامعه را از ايستايي و يا عقبگرد باز مي دارند. اسوه ها و الگوها, قوه هاي خام و آرميده درون انسان را به فعاليت درمي آورد و استعدادهاي نهاني را شكوفا مي سازد و از خمودي و خفتگي جلوگيري مي نمايد.

فصل دوم

محقق محترم در فصل دوم به بيان الگوهاي ديني پرداخته و مي گويد:

"از آنجايي كه قرآن براي هر نسل و نژادي تازه است و رنگ كهنگي نمي پذيرد, لذا بايستي الگوهاي قرآني را بتدا مطرح كرده و بعد هم الگوهاي غير قرآني را ذكر نمائيم. هدف از هزاران داستان و... كه در قرآن به آن اشاره شده, به حق بازگويي و روايت زندگي گذشتگان نبوده, چون كاري عبث و بيهوده است, لازمه حكمت خداست كه در آن هدفي كه همان پند و اندرز است, نهفته باشد كه به واقع هم اين چنين بوده و قرآن تذكري است براي آيندگان و عبرتي است براي جامعه انساني. پس لازم است از خط خط و كلمه كلمه آن دري بسوي ذات ابدي بگشايم و از تكه تكه آن سرمشق گرفته و اسوه و الگويي نيكو و ارزنده گيريم." و پس از آن با بيان اسوه هايي از زنان و مردان در بعض صفات نيكو مقاله را به پايان مي رساند.