چند گامي در هجرت


عترت كشتكاران

مؤسسه كوثر ولايت



" مي گويند قريب يك سال پس از هجرت حضرت ابوالحسن امام رضا عليه السلام از مدينه به خراسان, به قصد ديدار برادر, بار سفر پيچيد و به علت غلبه بيماري بر آن وجود شريف, خاصتاً در اين ديار رحل اقامت افكند و جان به جان آفرين تقديم نمود و مرقد مطهر خود را زيارتگاه شيعيان و شيفتگان اهل بيت عصمت و طهارت قرار داد.

ديدار برادر, آنهم برادري شفيق و يگانه, بسيار شوق انگيز است ولي يقيناً هدف بايد بسيار بالاتر از اين بوده باشد كه كسي چنان غريبانه, آثاري چنين عظيم در درازاي زمان با خود همراه آورده است.

در اين ميان, تاريخ گرچه همه واقعيتها و حكايتهاي خود را براي آيندگان حفظ نكرده و جزئيات سفر آن بزرگوار را بيان ننموده است, اما چه باك كه با انتساب و اتصال اين مقام عالي قدر به خاندان ولايت و امامت, طريق شناخت و معرفت آن وجود گرامي, چندان مشكل نخواهد بود. ضمن آنكه با مشاهده اين خبر و اخبار ديگري در اين رديف كه بيان مي كند "هارون الرشيد" , خليفه منحوس عباسي, ساليان دراز امام موسي بن جعفر عليه السلام را به زندان افكند و يا ديگر ملعون پس از وي, ولايتعهدي را بر امام علي بن موسي الرضا عليه السلام تحميل نمود و يا ... بعضاً پندار مي شود كه موضع معصومين بزرگوار در برابر خلفاي جور زمان خود, انفعالي و غير فعال بوده است, اما باز نگرشي عميق تر, در صبر طولاني آنان بر جفاي تاريخي ائمه كفر, چيزي جز كثرت اشتياق تاريخي اقامه كلمه حق و كثرت محبت بر هدايت تاريخي نسل بشر نمي بينيم.

معصوم عليها السلام در رسالت تكويني و تاريخي خود, جريان بغض و عدوات را بخوبي مي شناسد, لذا هر زمان در برابر دشمني قرار دارد كه هم با گذشته اش آشناست, كه ريشه در تاريخ دارد! و هم بر آينده اش آگاه است, كه امتداد عداوت او را مي بيند! بر اين اساس دشمن امام موسي كاظم و امام رضا عليه السلام , محدود به هارون و مامون و يا هر گونه دشمن مقطعي ديگر نيست, بلكه موضع فعل معصوم در قدم اول رويارويي با ابليس عيني ابليس تاريخند كه با خاصه كظم غيض رضوي و رضاي رضوي و... تا آخر تاريخ, منكوب و در لهيب فرعونيت خوي مقهور ماندند. معصوم از آن جهت كه ولي رشد و هدايت تاريخ است؛ به حقيقت مي داند كه چه تصميمي بگيرد و چه گونه ضربه اي بر دشمن وارد آورد كه منجر به خشكاندن ريشه كفر و نفاق در تاريخ و گشودن باب هدايت بر خلق بشر گردد. زيرا كه ظرفيت معصوم, ظرفيت مشرف و ناظر بر همه ابعاد تاريخ و هر گونه فعل معصوم, فعل تاريخي و حيات ساز است.

سكوت مصعوم عليه السلام, عالم را از فيض شنود كلام خدا محروم مي گرداند.

گريه معصوم عليه السلام, عاطفه تاريخ را به لرزه مي آورد.

مظلوميت معصوم عليه السلام, امكان ظلم و جور را در بستر تاريخ فراهم مي آورد.

قيام معصوم عليه السلام مردم عالم را به اعتراض عليه كفر و بيداد وا مي دارد.

دعاي معصوم عليه السلام , وجودان بشريت را مزكي مي كند.

غيبت معصوم عليه السلام, خلق تشنه را در قحط زلال صداقت مي گذازد و...

هجرت معصوم عليه السلام , براي جريان هدايت در عصر ظهور, ماوا مي سازد و از اين جهت است كه هجرت دختري از خاندان ا مامت و ولايت, تبديل به يك هجرت تاثير گذار در تاريخ مي گردد. زيرا ايشان اگر چه غير از چهارده معصوم عليهم السلام, ولي در افق بسيار بالايي متولي به ولي زمان خود بودند. تحت توجهات و عنايات خاص ولي زمان پرورش يافته و رنگ خلق و خوي و ملكات الهي را به خود پذيرفته اند, همانند امام, فكري جز استعلاي اسلام ناب محمدي نداشتند و در اين راه به تعبيت از مولاي خويش در برابر شدايد و مصائب دوران سياه عباسي چنان استقامت ورزيدند كه در نهايت مامون, خليفه وقت به پندار حفظ حكومت غاصبانه خود, چاره اي جز حمله به كاروان مهاجرتي آل رسول صلي الله عليه و آله و سلم نيافت و كوچك و بزرگ و زن و مرد آنان را در هر كجا يافت به شهادت رساند. اما زهي خيال باطل كه با اين كار شيعه از ناشناخته ماندن در اعصار تاريخ نجات يافت, زيرا كه نقش اين هجرت نه فقط جايگاه جغرافياي معنوي و اهرم جذب قلوب, بلكه موطن جغرافيايي طبيعي شيعه را نيز تغيير داد.

شهادت و پراكندگي قبور امام زادگان و شهرها و روستاهاي مختلف ايران و تاثير آن در شكل گيري فرهنگ شيعه وتوجه و توسل به اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام, كمتر از تاثير مساجد در شكل گيري فرهنگ اسلام نيست. شعائري كه شيعه را به عنوان شيفته اهل بيت عليهم السلام, به عنوان انسان هايي كه معصومين عليهم السلام را فوق انسان هاي عادي مي دانند, به عنوان انسان هايي كه براي معصوم زنده و مرده قائل نيستند و ايمان دارند كه معصومين عليهم السلام قدرت نفوذ در جان ومال آنها را دارند, مي توانند مريض را شفا دهند, مي توانند حاجت ها را بر طرف كنند, مقام شفاعت دارند و مي توانند انسان ها را دستگيري كرده و آنها را از حضيض ذلت ومسكنت و معصيت, خارج و در عز آبرومندي و شرف و طاعت الهي داخل كنند, اين اعتقاد شيعه نسبت به ائمه معصومين عليه السلام از ابتدا بر محور زيارت امام و امام زاده ها شكل گرفته و لذا پراكندگي آنها در شهرها و نواحي مختلف عوامل گسترش اعتقاد تشيع را در دنياي اسلام موجب گرديده است.

در اين ميان , مهم ترين عامل پراكندگي امام زاده ها و شكل گيري جوامع حول آنها, هجرت امام رضا عليه السلام از مدينه به خراسان و هجرت حضرت فاطمه معصومه عليها السلام از مدينه به قم به عنوان مهم ترين هجرت پس از آن است.

تصادفي نيست كه پس از گذشت 1200 سال, چراغ قبور شريف آن بزرگواران روشن مانده و از ميان همه آنها خاصتاً مرقد مطهر حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام, قبل آمال ارباب معرفت و مركز اجتماع علما و پرورش مفاخر و مركز نشر علوم آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم گرديده است.

هرچند سرزمين قم و اهل آن نسبت به مردم و شهرهاي ديگر, قبل از ورود حضرت فاطمه معصومه عليها السلام به اين ديار, ويژگي و برتري هاي خاصي را دارا بودند اما از آن جهت كه شيعه بدون زيارت, حيات ندارد, هرگز ممكن مي شد كه در اين سرزمين زيارت گاهي نباشد ولي مركز تشيع واقع شود.

در اين ميان خواست الهي بر حضور و وجود فاطمه معصومه عليها السلام تعلق گرفت كه اين خاك برگزيده را به زيور قدوم مبارك خود آراسته و به نور مرقد مطهر خود متجلي سازد و بدين ترتيب اين شهر كهن, حرمت و قداست خود را مرهون و مديون وجود شريف دخت گرامي امام موسي بن جعفر عليه السلام است كه حول محور تشيع علوي نظام و استقرار يافته و مركز نشر علوم و معارف اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام واقع گرديده است. اين امر نمايانگر عظمت شان و منزلت رفيع اين گوهر پر فروغ محمدي و حاكي از ظرفيت و قدرت بسيار بالاي روحي و معنوي آن حضرت در هدايت و تصرف قلوب شيعيان است كه استمرار آن زمينه پرورش ياران بقية الله و موجبات شكل گيري دولت حقه الهي را پديد مي آورد.

عنان بصري از امام صادق عليه السلام روايت كرده است كه گفت: امام عليه السلام به من فرمود: آيا مي داني از چه رو اين شهر را قم مي نامند؟ عرض كردم: خدا و رسولش آگاه ترند.

فرمود: همانا قم نامگذاري شده براي اينكه اهل قم, اطراف قائم (عج) گرد آمده و با وي قيام مي نمايند و در كنار او ثابت قدم مانده و او را ياري مي كنند.(18)