سخنراني حجت الاسلام و المسلمين ميرباقري "دامت توفيقات


بسم الله الرحمن الرحيم، حسبنا الله و نعم الوكيل نعم المولي و نعم النصير، صل الله علي سيدنا و مولانا حبيب اله العالمين ابي القاسم محمد وصلي الله عليه و علي اهل بيت الطيبين الطاهرين المعصومين والهداة المهديين سيما بقيه الله في الارضين ارواح العالمين له الفدا و لعنه علي اعداهم اجمعين.

اللهم كن لوليك الحجة بن الحسن صلواتك عليه و علي آبائه في هذه الساعة و في كل الساعة ولياً و حافظاً و قاعداً و ناصراً و دليلاً و عينا حتي تسكنه ارضك طوعاً و تعمطعه فيها طويلا.

انشاء الله خداي متعال همة ما را از بركات خاص بي بي دو عالم حضرت فاطمه معصومه عليها السلام برخوردار كند و قلوب ما را با انوار معرفت و محبت آن بي بي بزرگوار و پيش از او با انوار معرفت وجود مقدس امام زمان ارواحنا فداه و صلوات الله و سلامه عليه و عجل الله تعالي فرجه الشريف روشن بفرمايد به بركت صلوات بر محمد و آل محمد.

ميلاد بي بي فاطمه معصومه عليها السلام را تبريك عرض كرده از اين كه مصدع اوقات شما بزرگواران هستم عذرخواهي مي كنم. سخن خود را با مقدمه اي نسبتاً طولاني آغاز كرده و نكاتي را پيرامون آن عرض مي كنم و سپس نكتة پاياني را تقديم مي نمايم.

مقدمه: بيان مقدمات ائمة معصومين عليهم السلام

الف) ولايت تكويني

معصومين عليهم السلام داراي مقام تكويني هستند كه در اين شأن، اسماء حسني الهي به حساب مي آيند. اسمايي كه همة گشايش ها و خيراتي كه بر عالم جاري مي شود، به دست آن وجودهاي مقدس و نوراني است. از اين زاويه اسماء تصرفي الله در همه عوالم هستند. اسمايي كه از طريق آنها گشايش هايي براي امم سابقه، انبياء، حتي انبياء اولوالعزم اتفاق مي افتاده است. اين اسماء الهي همان اسمايي است كه در بعضي از ادعيه مثل دعاي سمات، دعاي عرفه و ساير ادعيه آمده و خدا را با آن اسماء مي خوانيم، فتوحات و گايش هايي كه ناشي از آن اسماء و تصرفات آنان است، با آنها نازل مي شود كه اين ، شأني از شئون ائمه عليهم السلام است.

ب) ولايت تاريخي

شأن ديگر معصومين عليهم السلام كه با اين شأن هماهنگ است، ولايت تاريخي آنهاست؛ ائمه عليهم السلام در منزلت اشراف بر همة تاريخ قرار دارند و افعال آنها تصرف در تاريخ است. منزلت فعل آنها اين است كه با كمال بصيرت و احاطه در تاريخ تصرف مي كنند. اينطور نيست كه وقتي سيدالشهداء عليه السلام به ميدان مي آيد، آيندة كار خود را نبيند، صديقة طاهره، اميرالمؤمنين، رسول گرامي اسلام و يكايك معصومين عليهم السلام تصرفشان از موضع اشراف بر تاريخ بوده است، آنچه را كه ما امروز پس از گذشت 1400 سال از واقعة عاشورا و تصرفات معصومين مي بينيم، آثار آن تصرفات، نازلة آن تصرفات در عالم دنيا و شأني از شئون آن چيزي است كه معصوم عليه السلام قبل از آن حوادث مي بيند.

معصوم عليه السلام آثار اين حوادث را نه تنها در عالم ملك، بلكه در ملكوت، قيامت و بعد از قيامت شهود مي كند. بنابراين معصوم عليه السلام در منزلت تصرف در تاريخ، از منزلت اشراف بر فعل خود و اشراف بر همة تاريخ عمل مي كند، و نمي توان فعل آنها را به يك زمان خاص تعريف كرد.

امام حسين عليه السلام فقط امام سال 61 هجري نيست، امام همة سالهاست. حتي امام همة عوالم است، آنچه از روايات برمي آيد كه روايات متعددي بوده و شايد تواتر معنوي دارد، اين است كه ولايت ائمه عليهم السلام بر همة عالم عرضه شده و عالم طوعاً و كرهاً بايد بپذيرند، اين موضوع چيزي نيست كه كسي بتواند از آن سرباز بزند، و حتي نسبت به قرب الهي، از عالم جماد تا عالم نبات، حيوان، انسان و ملائكه و عالم ملكوت و فوق ملكوت بر اساس سبقت بر اين تولي است. تصرفات آنها چنين تصرفي است، آنها مشرف بر همة تاريخ هستند، همة عوالم را مي بينند.

ج) ولايت اجتماعي

شأن سوم ائمه اطهار عليهم السلام تصرفات اجتماعي آنهاست كه در شرايط خاص اجتماعي موضع گيري خاص مي كنند.

1.چگونگي تحليل تصرفات اجتماعي معصومين عليهم السلام

تحليل اين مطالب دقيقاً به هم پيوسته است لذا رعايت نكاتي چند ضروري است:

1/1.ضرورت تحليل تصرفات اجتماعي معصومين عليهم السلام با توجه به ولايت تكويني و تاريخي ايشان

هيچ گاه تحليل تصرفات اجتماعي معصوم عليهم السلام، جداي از منزلت اشراف بر تاريخ واشراف بر همة تكوين ممكن نيست، بعضي افراد در تحليل عاشورا، مثلاً مي گويند: بله امام حسين عليه السلام علم غيب و علم به شهادت داشته است ولي در عين حال عاشورا را صرف نظر از اين موضوع تحليل مي كنيم، يعني چه؟! اين تحليل ، تحليل فعل يك رزمجوي عادي است، تحليل فعل امام حسين عليه السلام نيست. فعل امام حسين عليه السلام فعلي است كه از احاطه به همة عوالم و اشراف بر همة تاريخ، در شرايط خاص اجتماعي ناشي مي شود وتحليل آن جدا از مؤلفة ولايت تكويني و تاريخي ايشان، معني ندارد و معقول هم نيست.

پيش فرض هاي ما از علم كلام در تحليل رفتار معصومين عليهم السلام، پيش فرض هايي است كه قابل هضم نيست.

2/1.قدرت تصرف در تكوين و تاريخ به ميزان قرب به معصومين

آنهايي كه به قرب معصومين عليهم السلام نزديك مي شوند به ميزان تقرب ايشان به ساحت معصوم و به اسماء حسناي الهي، رتبة تصرف در تكوين، تاريخ و اشراف بر آن را پيدا مي كنند، هر كسي به ميزان قرب خود به اسم اعظم الهي، متصرف در تاريخ است. لذا منزلت تصرفات تكويني و تاريخي همة معصومين عليه السلام، از انبياء اولوالعزم به پايين، به ميزان قربشان به ساحت مقدس رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و ائمة عصمت و طهارت عليهم السلام بستگي دارد و همة افراد نيز همين طور هستند. بر اين اساس عده اي معتقدند مقربان درگاه ائمه اهل سرند، يعني آنها همه مشرف مي شوند و تصرفات آنها از روي اشراف است، يعني آنطور نيست كه ندانند چه مي كنند و چه مي شود. بطور مثال وقتي در گودال قتلگاه امام سجاد عليها السلام اجساد مطهر را مي بيند و به پيكر مطهر امام حسين عليه السلام نگاه مي كند. حضرت زينب عليها السلام حديث ام ايمن را مي خواند، يعني اشراف دارد، حضرت مي داند كه فعل سيدالشهداء عليه السلام تاريخي است، آيندة عاشورا و آيندة فعل خود را مي بيند چه مي كند، پي آمدهايي كه بعداً براي ما كشف مي شود براي او از اول روشن است و هيچ صدمه اي هم به عظمت كار آنها نمي زند، در اين ابتلاء عظيم مي ايستند، عبوديت آنها و ابتلاء آنها محور پرستش خداي متعال در همة ابعاد است. در زيارت آمده: "اركان توحيدك" به بندگي آنها عوالم بندگي مي كنند به مضامين متفاوت در روايات آمده كه ملكوتي ها و ديگر خلائق سجود ما ، تسبيح ما و حمد ما را ديدند، و از ما آموختند. ابتلاء آنها تحمل بلاي آنها در راه خداي متعال، رضاي آنها به قضا و بلاي الهي، محور سلوك و حركت همة عوالم به سمت خداي متعال است، محور قرب و پرستش در عالم است. به پرستش آنها خداي متعال پرستش مي شود.

اگر آن عبادت نباشد، عبادت ديگري نمي تواند تحقق پيدا كند. بلاي تاريخي آنها محور تهذيب تاريخ، محور خداپرستي در تاريخ و محور درگيري حق و باطل در تاريخ است و اولياء آنها بسته به ميزان قربشان، هم به محيط سر آنها و هم به ولايت آنها راه پيدا مي كنند و مجاري ولايت معصومين عليهم السلام مي شوند، مجاري تصرفات معصومين عليهم السلام در تكوين و تاريخ و جامعه مي شوند و بر همين اساس، تحليل مقربان به درگاه معصومين عليهم السلام هم جدا از اين اشراف ممكن نيست. اگر انسان بخواهد بداند زينب كبري چه كرده است، تا في الجمله فعل معصوم عليهم السلام را نشناسد و منزل او نسبت به معصوم عليهم السلام را نشناسد، امكان تحليل فعل او را نمي يابد. تحليل كيفيت جريان ولايت الهيه بر عالم از مجراي اين اراده اي كه تسليم به ولايت الهيه مي شود تحليل آساني نيست، در باب حضرت فاطمه معصومه عليها السلام نيز همينطور است.

3/1.ضرورت هماهنگي بين فعل مقربان به معصوم عليهم السلام با فعل معصوم آن عصر

به نظر مي آيد ائمه عليهم السلام در منزلت تصرفات اجتماعي و تاريخي خود هر كدام نوع خاصي از تصرف كه حلقه هاي مكمل يك زنجيره هستند، انجام داده اند كه تحليل آن ، شأن ديگري است، نكتة قابل تأمل اين است كه فعل مقربان معصومين عليهم السلام در هر عصري كه بودند حتماً بايد متناسب با فعل معصوم آن زمان باشد. حتي آنهايي كه تصرفات تاريخي مي كنند در پرتو تصرفات تاريخي معصوم عليه السلام است.

يعني كاري كه اصحاب سيدالشهداء مي كنند، اصحاب امام رضا عليه السلام نبايد انجام مي دهند. محيط تصرفي كه معصوم عليه السلام در عالم براي آنها با فعل خود باز مي كند غير از محيط تصرفي است كه معصوم عليه السلام بعدي باز مي كند.

از ضروريات فعل آنها كه مقرب به ساحت مقدس معصومين عليهم السلام هستند اين است كه تصرفاتشان را با تصرف معصوم عليه السلام هماهنگ كنند. بر اين اساس حدس مي زنم كه تحليل فعل معصومين عليهم السلام، مقدمة تحليل و راهي است براي تحليل بزرگاني كه مقرب به درگاه آنها بوده اند.

2.چگونگي تحليل عملكرد حضرت معصومه عليها السلام

1/2.ضرورت تحليل فعل حضرت معصومه عليها السلام با توجه به منزلت تكويني ، تاريخي فعل امام موسي بن جعفر عليه السلام و امام رضا عليه السلام

تحليل تصرف فاطمه معصومه عليها السلام علاوه بر توجه به منزلت تكويني و تاريخي ايشان، يعني معرفت به مقامات تكويني و توجه به ولايت تاريخي و موقعيت خاصي كه معصوم و اين امام در عصر او قرار دارد، به تحليل فعل و تصرف موسي بن جعفر عليه السلام و وجود مقدس امام رضا عليه السلام بستگي دارد.

بر اين اساس فقط دو احتمال را عرض مي كنم، چرا كه اين تحليل ها به يك كار اجتهادي عظيم نياز دارد و همة اجتهادي كه فقهاي ما در طول هزار و اندي سال انجام داده و مي دهند عمدتاً در فقه است هم فقه رفتار افراد است نه فقه سرپرستي جوامع در تاريخ، كه اين بخشي از ولايت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم است ، يعني احكام، مجاري ولايت الهي در عالم هستند و چيزي غير از مجاري ولايت نيستند. در روايات درذيل اين آية شريفه: "زرو ظاهر الاثم و باطنه" مي فرمايد: ظاهر گناهان همين معاصي هستند و باطن آن همان ولايت اعداء است. ظاهر عبادات همين مناسك عبادي هستند و باطن آن ولايت ماست. عبادات مجاري ولايت ائمه عليهم السلام در عالم است، كما اين كه معاصي مجاري ولايت اعداء اهل بيت در عالم است. اين بحث احتياج به يك بحث اجتهادي دارد كه به طور خلاصه در محضر اساتيد عرض مي كنم؛ همة فقه ما از اول تا آخر تفقه نسبت به شأني از شئون رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم است، و آن هم ولايتي در سطح خرد كه هم لازم و هم محترم است. تفقه در باب تصرفات آنها در تكوين و تاريخ و شأن تكويني آنها كه كمتر از بحث تفقه در فقه نيست، بي ترديد محتاج يك تفقه گسترده تر با منطق و روشي گسترده تر و دقيق تر از علم اصول موجود است، تفكر كنوني شيعي وتاريخ هزار سالة شيعه بر دوش همين روش معتبري است كه فقها بر حجيت او اصرار ورزيدند. بحث بر سر اينها نيست ولي ترديد نيست كه اين حد و شيوه از تفقه كفاف تأمل در باب معارف عظيمي چون شناخت ائمه عليهم السلام را نمي دهد.

اين كه مي بينيد بحث شناخت ائمه عليهم السلام در كتب تاريخي و حداكثر در كتب روايي تدوين شده يا آنجايي كه تفقه مي كنيد تاريخي است و آنجايي كه به روايت مي رسيم فقط بيان نقل است نه كار اجتهادي به خاطر چيست؟! اهتمامي كه به تفقه در اين عرصه بايد داد بي ترديد كمتر از اهتمام به تفقه در حوزة علم نيست، گرچه اين هم ضروري است، و ركن ركين فرهنگ شيعه است و حفظ صيانت آن كاري است كه هزار سال فقها با هدايت معصومين عليهم السلام انجام داده اند و الا اگر وجود مقدس امام زمان "عج" انگشت اشارت را به طرف ديگري مي بردند، ديگران محور انديشه مي شدند و اين مصلحت نبود چون عرصة تفقه در آن جامعه بسته است، بر روي معارف اهل بيت عليهم السلام كار اجتهادي نشده است، مادر اين عرصه ها متكي به عقل خود و عقل ديگران هستيم، در حال حاضر نقل محوري و اتكا به ثبت معرفت معصومين عليهم السلام در حوزة معارف به شيوة مجتهدين انجام نگرفته است، هيچ كس هم مدعي آن نيست. شما عميق ترين كتب كلامي و حكمي ما را ببينيد كجا روي آن كار اجتهادي كرده اند؟! اگر يك جا نظريه قبض و بسط درست باشد، همان است كه از حوزة برداشت هاي عقلي به حوزة معارف سرريز شده و معارف بر اساس تلقي هاي عقلي تحليل شده است.

علي اي حال تفكر در حوزة معصومين عليهم السلام و شناخت آنها و تصرفات آنها، يك تفكر عظيم است كه عرصة خود را مي طلبد و بايد بر روي آن كار شود آنچه بنده عرض كردم صرفاً يك احتمال است.

2/2.آگاهي حضرت معصومه عليها السلام به تأثير هجرتشان در تاريخ

بر اين اساس يكي از اموري كه در تحليل فعل فاطمه معصومه عليها السلام مؤثر است شناخت وضعيت اين دو امام معصوم و بزرگوار است كه نيازمند كار عظيمي است و من فقط به آن اشاره مي كنم. اصولاً هماهنگي با ابتلاء معصوم عليه السلام و بلاء معصوم عليه السلام كار دشواري است، كسي كه محور ديگران خواهد شد بايستي خود همانهگ با معصوم عليه السلام عمل كند و حضرت فاطمه معصومه عليها السلام اين كار را انجام دادند. فقط اشاره كنم نقش تاريخي موسي بن جعفر عليه السلام و بعد وجود مقدس امام رضا عليه السلام اجمالاً در نقش ايشان در زندان و در مهاجرتشان بيان شده است. لذا همين مهاجرت حاوي مسايل مهمي است: اول اين كه كاملاً آگاهانه است، اصلاً متصرف مي داند كه آثار هجرتش چيست، آنچه ما مي بينيم گوشه اي از آن چيزي است كه امام رضا عليه السلام مي ديدند و تا زمان ظهور اتفاق خواهد افتاد. يكي از نمونه هاي آن جا به جايي مرز جغرافيايي است، وقتي حضرت به ايران آمدند تشيع را با خود جابجا كردند.

3/2.شكل گيري جامعه شيعي بر محور امام زاده ها

براساس برخي نقل ها، امام رضا عليه السلام بعد از هجرت خودشان امام زادگان را نيز دعوت كردند. يعني هجرت امام زاده ها ادامة مهاجرت حضرت است. گرد امامزاده ها جامعه شيعه با فرهنگ تشيع شكل مي گيرد. اين همان چيزي است كه در بحث جامعه شناسي هنگام مطالعه جامعه هاي شيعي مي گويند: جوامع شيعي جوامعي هستند كه گرد امامزاده هايشان شكل گرفتند، فرهنگ و هويت آنها بر اثر امام زاده هاست. در دورترين روستاهاي ايران امامزاده هايي است كه اصلاً دين مردم آن روستا ها به آن امامزاده بستگي دارد. اگر ايشان نباشند تاريخ دينداري مردم عوض مي شود، همين چيزي كه ديگران كه ديگران بعنوان سنن از آن ياد كرده و گاهي هم آن را تحليل مي كنند. محور حفظ تشيع همين امامزاده ها هستند. فرهنگ شيعي چه در گذشته و چه در حال به وسيله آنها حفظ مي شود اگر آدمي در دوره كهنسالي و ميان سالي هم باشد چنانچه رگه هايي از اين امامزاده ها در روحش نقش بسته نمي تواند از آنها جدا شود.

به هر ترتيب اين يكي از آثار هجرت امام رضا عليه السلام است بنده قصد تحليل بقية بركات آن را ندارم. در اين تأثير يكي از سهم هاي مؤثر در تكوين تاريخ تشيع، بحث معرفت شيعي است؛ شكل گيري جامعه شيعي و هويت بخشيدن به شيعه.

4/2.ارجاع شيعه به زيارت فاطمه معصومه عليها السلام منشأ شكل گيري جامعه شيعي بر محور آن

يكي از مهم ترين نقش هايي كه در اين زمينه ايفا شده است متعلق به فاطمه معصومه عليها السلام است به چند روايت اشاره مي كنيم: وجود مقدس امام صادق عليه السلام فرموده اند: "پاره اي از وجود من در قم دفن مي شود" نكته اول اين است كه آيا نسبت به غير معصوم چنين تعابيري وجود دارد؟ تا آنجا كه من مي دانم در روايات نداريم كه قبل از تولد كسي خبر بدهند چنين شخصيتي به دنيا خواهد آمد و در فلان جا دفن خواهد شد دور او برويد.

نكته دوم اين است كه وقتي مردم را براي درك درجات خود و جنت به گرد او دعوت مي كنند و بگويند "من زارها فله الجنه" كسي كه به قرب او نزديك شود به مقامات بالا نزديك ميشود. آيا اين كمتر از آن است كه يك استاد در يك سير معنوي براي شاگردانش انگشت اشارت گذاشته و مي گويد به گرد او برويد؟ معصوم عليهم السلام در شأن هدايت خود مي گويد به گرد او برويد، و بعد هم مي فرمايد:

"من زارها عارفاً بحقها" ؛ بنده نديده ام كه اين مطلب در باب غير معصوم آمده باشد، كسي كه به طرف او برود او را از روي شناخت زيارت كند "فله الجنه" . آيا اين موضوع را در جاي ديگري در مورد غير معصوم داريم؟ و همين تصرفات منشأ آن مي شود كه قلوب گرد حضرت معصومه عليها السلام جمع مي شوند، يعني اگر شأن ايشان شأني نبود كه بتواند سرچشمة معارف و سرچشمة قرب باشد، معني ندارد كه معصوم عليه السلام افراد را به وي ارجاع دهد، در حالي كه مي بينيم معصوم عليه السلام شعيه را در طول تاريخ به ايشان ارجاع داده است. و اين ارجاع يك ارجاع تصادفي نيست منشأ آثار است، كما اين كه ائمه عليه السلام و امام زمان (عج) جامعه شيعي را به رواة حديث و فقها هدايت كرده اند. همين اشارتها منشأ شكل گيري جامعة شيعي بر محور فاطمه معصومه عليها السلام است.

5/2. تصادفي نبودن تجمع حوزه هاي علميه برگرد حضرت معصومه عليها السلام

بنابراين، اين هدايت ها، هدايت تصادفي نيست، بلكهه هدايتي از موضع اشراف بر تاريخ است. امام صادق عليه السلام، امام جواد عليه السلام و امام رضا عليه السلام در نقش تاريخي خود هدايت مي كنند.

اين هدايت يك هدايت حساب شده است، اما ايشان براي چه شأني مردم را به آنها ارجاع مي دهند؟ آيا گفته اند به دور ايشان برويد تا به مقامات دنيوي برسيد؟! خير، مي فرمايد اگر كسي جنت را مي خواهد، اگر كسي آن مقامات را مي خواهد بايد برگردايشان برود. اصولاً تجمع حوزه هاي علميه در اطراف حضرت معصومه عليها السلام يك تجمع تصادفي نيست بلكه تجمع هدايت شده اي از طرف معصومين عليهم السلام است، اين از مراحل تصرفات معصومين در شكل گيري و هدايت جامعه تشيع است؛ بعد هم فرمودند، علم از نجف به قم و بعد از آن جا به همة عالم پخش مي شود، به طوري كه احدي باقي نمي ماند الا اين كه حجت بر او تمام شود. كانون اتمام حجت بر محور معارف شيعه، در قم است و وجود حضرت معصومه عليها السلام محور آن است كه اين امر با هدايت معصومين عليهم السلام و با بصيرت خانم فاطمه معصومه عليها السلام صورت پذيرفته است.

نكتة آخر اين كه، مسأله اين نيست كه ايشان تصادفاً مريض شده و به قم آمده اند! ايشان مي دانسته كه چه مي كند، البته هنور هم اين كه تأثير ايشان بر عالم و ملكوت عالم چه بوده و چه هست، بر ما معلوم نيست و فهم آن نيازمند انجام تحقيقاتي ميداني و وسيع است.

در ارجاع سه معصوم بزرگوار به زيارت حضرت فاطمه عليها السلام دو مطلب نهفته است:

الف) اين ارجاع از روي بصيرت است ؛ هم بصيرتي كه معصوم عليه السلام در ارجاع شيعه دارد و هم بصيرتي كه خود حضرت معصومه عليها السلام دارند و

ب) ارجاع به زيارت حضرت معصومه عليها السلام نشان دهندة شأن باطني و شأن تكويني ايشان است كه شأني از شئون ائمه عليهم السلام است. شايد معني جملة شريف "شأن من الشأن" اين باشد كه شأني از اسماء الهي در ايشان است، يعني برخي از اسماء الهي و شأني از شئون الهيه در ايشان متجلي است.

3.اتمام حجت بر عالم بواسطه ارجاع به حضرت معصومه عليها السلام

حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام با اين شأن از شئون مي تواند محور بسط معارف شيعي كه با امام صادق عليه السلام شكل گرفته است، باشد. يعني معنويت شيعه به وسيله امام صادق عليه السلام مدون شده است و حضرت به واسطه اين ارجاع اتمام حجت كرده اند كه نشان گر منزلت حقيقي اين بي بي بزرگوار است و قراردادي نيست؛ شخص ديگري نمي تواند محور خواص شيعه قرار بگيرد.

ما هستيم و اجرام آسماني و اسلام و تشيع و حوزة علميه، همانگونه كه مي بينيم كه با تصرف معصومين عليهم السلام حوزة علميه در اين شهرقرار مي گيرند، مگر مي شود خداوند در عالم كه عالم خطاست، كسي را در بعد معنوي در منصبي بنشاند كه ظرفيت نداشته باشد و نتواند كه با يك دست علم را از امام صادق عليه السلام بگيرد و با دستي ديگر به حوزه هاي علميه بدهد! بزرگاني كه براي حل مشكلاتشان به آستاني ايشان مي آمدند، كساني بودند كه شأن درك اين آستان را داشتند. اگر ديگران نيز به آن شأن برسند بي ترديد كلاً بحث علم تغيير پيدا مي كند. تلقي من اين است كه علت اين كه حوزه هاي علميه با همة كمالات و خوبي هايي كه دارند هنوز نمي توانند قد بكشند و در معارف بالاتري دست ببرند در اين است كه به اين آستان كم توسل دارند، به خاطر اين است كه فقط به دنبال كشيدن مطالب از كتاب ها هستند. نمي گويم كه در كتاب ها مطلب نيست، البته محور كتاب ها احاديث آنها است.

زيارت، مقدمة درك معارف اهل بيت عليهم السلام، و روايات، مقدمة درك قرآن است. محال است كسي قرآن را غير از مدخل توسل به معصوم عليه السلام بفهمد تا اهل زيارت جامعه نباشد، قرآن خوان و قرآن فهم نمي شود. فهم حقيقي جز با توسل ممكن نيست. اين بي بي بزرگوار را اينجا قرار داده اند كه بزرگان شيعه به ايشان متوسل شوند. بحث اين نيست كه شفا نمي دهند، البته شفا مي دهند، اما "شفاء لما في الصدور" دستگيري آنها در مراحل رشد است، ايشان به سراگشت اشارت معصومين و امام رضا عليه السلام در اين مكان قرار داده شده اند و محور توجه معنوي بزرگاغني قرار گرفته اند كه هاديان تاريخ و دستگير بقية جوامع هستند. ظرفيت حقيقي ايشان در تصرفات تكويني و تاريخي و منزلتي كه از قبل معصوم عليه السلام به اين وجود مقدس رسيده اين است، همة فيض هايي كه از ناحية امام زمان (عج) مي تواند به ما برسد، از مجراي اين ساحت مقدس است و البته به ميزان شناخت و معرف نسبت به ايشان بستگي دارد، از طريق قرب و توسل به ايشان مي توان به وادي معارف دست يافت.

كما اين كه آنهايي كه به اسرار راه مي يافتند به همين صورت راه مي يافتند. علم را هم مي توان از بالاي سر گرفت و هم از زير پا، اگر بخواهي آن را از زير پا بگيري بايد بدوي، اما اگر از بالاي سربگيري حساب آن جداست. من از اين كه وقت شما سروران و استايد عزيزم را گرفتم عذرخواهي مي كنم.

انشاء الله خداي متعال اين محفل را ذخيره قيامت ما و مرضي حضرت فاطمه معصومه عليها السلام قرار بدهد به بركت صلوات بر محمد و آل محمد.

والسلام.