متوليان تفويضي يا جديدي كه از سادات حسيني قم بوده اند


1. سيد ميرزا حبيب الله




وي فرزند ميرزا سيد حسين خاتم المجتهدين بن الحسن الحسيني الموسوي العاملي الكركي مي باشد. خاندان سادات حسيني معتقدند وي اوّلين شخص از سادات حسيني است كه به توليت آستانه مقدسه حضرت معصومه عليهاالسلام انتخاب شد. او دانشمند جليل القدر و عظيم الشأن و معاصر با شيخ بهايي رحمة الله عليه بوده است. جدّ و پدر و اولاد و برادرش نيز همگي از فضلا و دانشمندان بوده اند.(1)



سيد ميرزا حبيب الله در سال 1042 ه . ق. پس از عزل ميرزا رفيع شهرستاني به صدارت رسيد.(2) او همواره مورد توجه خاص شاه صفي بوده است و فرزندان وي تا پايان سلسله صفويه مناصب مهم ديواني و صدارت و توليت و غير آن را داشته اند. وي تا سال 1042 ه . ق. متولي آستانه مقدسه بوده است كه پس از رسيدن به مقام صدارتِ شاه صفي، پسرش سيد ميرزا محمد مهدي جانشين او شد. ميرزا حبيب الله در سال 1063 ه . ق. درگذشت.(3) به احتمال زياد ميرزا حبيب الله ابتدا براي تدفين شاه عباس ثاني به قم آمد و بعد از آن به عنوان متولي مزار او انتخاب شد و پس از آن متولي آستانه مقدسه شد.





2. سيد ميرزا محمد مهدي اعتماد الدولة




سيد ميرزا محمد مهدي، فرزند سيد ميرزا حبيب الله الموسوي العاملي الكركي مي باشد و در سال 1052 ه . ق. متولي آستانه مقدسه بوده است.(4) ايشان در سال 1063 ه . ق. يعني بعد از درگذشت پدرش، ميرزا حبيب الله، به مقام صدارت شاه عباس دوم رسيد و بعد از آن، به مقام وزارت اعظمي برگزيده شد.



او در مقام وزارت اعظمي شاه عباس دوم و شاه سليمان از سال 1072 تا سال 1081 ه . ق. باقي ماند و در سال 1081 ه . ق. از وزارت اعظم بركنار شد(5) و در همان سال يا سال 1082 ه . ق.(6) درگذشت. او مردي عالم و دانشمند، فاضل، جليل القدر و عظيم الشأن بوده است(7) و صاحب «ديوان ميرزا مهدي صدر» است.(8)



از وي در فرمان مورخ 1066 ه . ق. شاه عباس دوم در مورد موقوفات آستانه ري با عنوان صدر ممالك محروسه ياد شده است و توقيع و مهر او پشت بسياري از فرمانهاي شاه صفي و شاه عباس دوم ديده مي شود.(9)







3. سيد ميرزا محمد معصوم




وي فرزند سيد ميرزا محمد مهدي صدر و نوه ميرزا حبيب الله مي باشد. او شخصيتي فاضل، عالم، محقق و جليل القدر است.(10) هنگام نقل جسد شاه عباس دوم به قم براي تدفين، او متولي آستانه مقدسه بوده است(11) و بعد از اينكه پدرش ميرزا محمد مهدي صدر به مقام صدارت رسيد، به جاي پدر توليت آستانه را بر عهده گرفت. او بر طبق وقف نامه اي موجود از جانب مير محمد هاشم گيلاني بر آستانه مقدسه و مدرسه آن، در سال 1046 ه . ق. متولي آستانه بوده است.(12)



در سال 1091 ه . ق. پس از درگذشت عمويش، (ميرزا علي رضا)، شيخ الاسلام اصفهان شد(13) و قبل از اينكه شروع به كار كند، در سال 1095 ه . ق. درگذشت.(14)







4. سيد ميرزا محمد امين




سيد ميرزا محمد امين فرزند ديگر سيد ميرزا محمد مهدي اعتماد الدولة مي باشد كه مردي عالم، دانشمند و فقيه بوده است. او بعد از آنكه ميرزا محمد معصوم، برادرش به شيخ الاسلامي اصفهان انتخاب شد، از سال 1102 ه . ق. توليت آستانه مقدسه را بر عهده گرفت و تا اواخر سال 1111 ه . ق. در اين منصب قرار داشت(15) و در 14 محرم سال 1116 ه . ق. به منصب قضاي اصفهان منصوب شد و در سال 1117 ه . ق. درگذشت.(16) از او دو پسر شناخته شده است: يكي ميرزا سيد محمد كه پس از درگذشت پدر منصب قضا در اصفهان را عهده دار شد(17) و ديگر ميرزا سيد حسن كه بعدها مدتي طولاني متولي تفويضي آستانهمقدسه گرديد.







5. ميرزا سيد ابوطالب




او فرزند ميرزا سيد محمد معصوم و نواده ميرزا محمد مهدي اعتماد الدولة است. به نظر مي رسد ميرزا سيد ابوطالب از سال 1116 ه . ق. كه عمويش، ميرزا محمد امين به منصب قضاي اصفهان منصوب شد، توليت جديدي آستانه مقدسه را بر عهده داشته است. البته در «تربت پاكان» آمده كه وي از ذي حجه سال 1111 تا ذي قعده 1125 ه . ق. متولي آستانه مقدسه بوده است. آن گاه بر اثبات اين مطلب به عرضهاي(18) روي نسخ قرآن و كتابهاي آستانه ارجاع مي دهد،(19) در حالي كه استفاده اينكه مقام توليت در عرضهاي روي نسخ قرآن و كتابها با نام ميرزا سيد ابوطالب بوده، كمي مشكل است.



بنابراين، او در سال 1111 يا 1116 تا سال 1125 ه . ق. متولي آستانه بوده است.



6. سيد ميرزا محمد مهدي




ميرزا محمد مهدي، فرزند ديگر ميرزا محمد معصوم است كه در فاصله سال 1125 تا رمضان سال 1129 ه . ق. مدتي توليت جديدي آستانه مقدسه را بر عهده داشته است.(20) البته كتاب «تربت پاكان» با استناد به عرضها، سال 1130 ه . ق. را سال عهده دار شدن مقام توليت براي او ذكر كرده، در حالي كه در اصلاحيه آخر همين كتاب آمده كه شاه سلطان حسين در سال 1129 ه . ق. ميرزا سيد حسن، فرزند ميرزا محمد امين را به مقام توليت برگزيده است. در نتيجه، بنابراين سخن، ميرزا محمد مهدي مذكور در اين سال متولي آستانه نبوده است و شايد آمدن اسم او در عرضها، به جهت داشتن منصب ديگري در آستانه مقدسه بوده است.





7. ميرزا سيد حسن




فرزند ميرزا سيد محمد امين و نواده ميرزا سيد محمد مهدي اعتماد الدولة مي باشد(21) و دو فرمان در واگذاري توليت آستانه مقدسه به ميرزا سيد حسن به دست آمده كه هر دو از شاه سلطان حسين است: يكي مورخ رمضان سال 1129 ه . ق. و ديگري مورخ ذي حجه سال 1134 ه . ق. - در تنفيذ حكم قبل - مي باشد و عكس هر دو فرمان در آخر كتاب «تربت پاكان» با شماره 1 و 2 موجود است، اما متن آنها چاپ نشده است.







8. ميرزا سيد محمد رحيم




سيد محمد رحيم، فرزند ميرزا محمد مهدي بن ميرزا محمد معصوم است كه در رجب سال 1140 ه . ق. متولي آستانه مقدسه بوده است.(22) او طي فرماني از شاه طهماسب دوّم در مورخ جمادي الثاني سال 1142 ه . ق. در مقام توليت آستانه مقدسه تنفيذ شده و از ابتداي تخاقوي ئيل(23) به دستوري كه به والد او مفوض بوده، به اين منصب رسيده است.(24) عكس اين فرمان، در آخر كتاب «تربت پاكان» ج 1، به شماره 3 موجود است، ولي متن آن چاپ نشده است.(25)



وي تا پس از رجب 1157 ه . ق. در اين مقام بوده است.(26) تاريخ درگذشت او معلوم نيست، ولي احتمالاً پيرامون سال 1160 ه . ق. از دنيا رفته است.







9. ميرزا سيد محمد خليل




او فرزند ديگر ميرزا محمد مهدي و نواده ميرزا محمد معصوم بن ميرزا محمد مهدي اعتماد الدولة است كه در مورخ ربيع الاول سال 1163(27) و محرم سال 1172 ه . ق.(28) متولي جديدي آستانه مقدسه حضرت معصومه عليهاالسلام بوده است.



وي در زمان توليت خود، خدمت بزرگي به اهل قم نمود و اهل قم را از آزار و قتل و غارت آقا محمد خان قاجار نجات داد و جريان اين بود كه بعد از وفات كريم خان زند، آقا محمد خان از شيراز به طرف ري روانه شد. چون به قم رسيد و در آن وقت، نجف خان زندي سردار جعفر خان زند، حاكم عراق و فارس، در قم حكومت مي كرد و مردي با اقتدار بود، آقا محمد خان را به شهر راه نداد و آقا محمد خان در حالي كه شهر قم را محاصره كرده بود، در پشت دروازه ري در كنار سنگري (كه بعد هم آن محل به سنگر معروف شد) ايستاده بود كه خواست شهر را تصرف نمايد، اما نتوانست.



نجف خان كه در محله عربستان قم منزل داشت، هر روز از شهر بيرون مي رفت و ضربه اي به آقا محمد خان مي زد و برمي گشت. اين جريان هفده روز طول كشيد و آقا محمد خان نااميد شد. وي خواست به طرف ري حركت كند كه اهل قمرود نزد او رفتند و از او وعده التفات درخواست نمودند و گفتند: از دروازه اي كه به ما سپرده شده، تو را داخل شهر مي كنيم، به شرط آنكه با ما نيكي كني. او را به باغ سرو و كاج بردند و از آن راه، وارد شهر قم كردند.



او حكم به قتل عام كرد و نجف خان زندي، تمام اموال و اسباب و جواهر خود را بر جاي گذاشته و از دروازه ري از شهر خارج شده، به طرف اصفهان گريخت و طايفه اي به نام طايفه حاجي حسيني كه اصل آنها گرجي بود، اموال او را بردند و آقا محمد خان هم در قم مشغول قتل و غارت شد.



ميرزا محمد خليل متولي باشي و شيخ الاسلام و أبومحمد و شيخ محمد سعيد ديار بكري و چند نفر ديگر به نزد آقا محمد خان رفتند براي اينكه نزد او شفاعت كنند تا او از قتل و غارت دست بردارد. سه نفر از آنها از شدّت ترس برگشتند و به حضور او نرفتند؛ اما ميرزا محمد خليل متولي باشي و شيخ محمد سعيد ديار بكري به نزد او رسيدند و شفاعت كردند، اما آقا محمد خان قبول نكرد و آنها متعرضانه از جا برخاستند و گفتند: ما به تكليف اسلامي رفتار كرده، آمديم محض رضاي خدا شفاعت كنيم و شما قبول نمي كنيد، الآن بر ما حرجي نيست. آقا محمد خان آنها را نزد خود نشانيد و شفاعت آنها را قبول كرد و دست از قتل و غارت برداشت.(29)



10. ميرزا سيد محمد معصوم




وي گويا فرزند ميرزا محمد خليل يا فرزند ديگر ميرزا محمد مهدي باشد كه در مورخ ربيع الاول سال 1182 ه . ق. متولي آستانه بوده است.(30) اطلاع بيشتري از وي در دست نيست.





11. ميرزا سيد محمد مهدي




ميرزا محمد مهدي فرزند محمد خليل بن ميرزا محمد مهدي بن ميرزا محمد معصوم بن ميرزا محمد مهدي اعتمادالدوله است كه در رمضان سال 1190 تا ذي حجه سال 1219 ه . ق. و پس از آن، متولي آستانه مقدسه بوده(31) و مدت توليت وي بيش از 39 سال بوده است.



در سه سند به شماره 120 و 133 و 134 در «تربت پاكان» ج 1، اسم ميرزا سيد محمد مهدي به عنوان متولي آمده كه به ترتيب هر سه سند ذكر مي شود. البته شايان ذكر است كه اين اسناد فرمان توليت نيستند و هر كدام موضوع جداگانه اي دارند.



سند شماره 120 مربوط به قباله مورخ رمضان 1190 ه . ق. است، حاكي از آنكه ميرزا محمد كاظم مدرس در اين تاريخ، قطعه ملكي را به وكالت از جانب مالك به ميرزا محمد مهدي متولي آستانه فروخته است. در روي ديگر اين قباله، ميرزا محمد مهدي، نيمي از اين ملك را به مير عبد الكريم خادم، پدر سيد حسن سركشيك فروخته است.



متن روي سند:



«هو المالك بالاستحقاق



و بعد غرض اصلي و مطلب كلّي از تحرير اين نميقه(32) شرعيه آن است كه فروخت به بيع لازم جازم اسلامي حسبةً و وكالة عنها عالي جناب مقدس القاب مرتضوي انتساب افضل الفضلائي علامي فهامي مجتهد العصر و الزماني، ميرزا محمد كاظم مدرس، سركار فيض آثار همگي و تمامي كل دو دانگ مشاع از كل بيوتات منهدمه كه در اصل، سه باب بوده، از جانب عفت و عصمت پناه، مريم خانم شهيره به خانم بزرگ كه من حيث الارث از والد مشار اليها به او منتقل گرديده، واقعه در خيابان محدود به حدود اربعه: حدي به مسجد امام و حدي به مزار مسلمين و حدي به خانه حضرت مير عبد الكريم خادم و حدي به خيابان مزبور، با جميع توابع و لواحق شرعيه از ممر و مدخل و كل ملحقات و منضمات،



خصوصاً مجراي حقابه، به عالي جناب مقدس القاب مبادي آداب مرتضوي انتساب، سلالة السادات العظام، ميرزا محمد مهدي متولي، سركار فيض آثار به مبلغ پانزده هزار دينار تبريزي رايج المعامله كه عبارت از شش عدد اشرفي مسكوك به سكه اصفهان بوده باشد و صيغه مبايعه شرعيه مليه ايجاباً و قبولاً جاري گرديد و غبن مبايعه را صلح صحيح شرعي نمود عالي جناب بايع مزبور به عالي جناب مشتري مزبور، دانسته و فهميده، عالماً بالكمية و الكيفية، به مبلغ يك صد دينار تبريزي فلوس كه عبارت از پنج عدد فلوس چهار مثقالي بوده باشد و اقرار به قبض الثمن و اقباض المثمن و اسقاط كافه خيارات، سيما خيار الغبن و لو كان فاحشاً بل افحش، وقوع و لزوم يافت.



تحريراً في شهر رمضان المبارك سنه 1190.



[حاشيه:]



مقرراً ثمن مبايعه مبلغ يك تومان است كه موازي چهار اشرفي باشد و يك سدس از خودش و يك سدس از همشيره اش به او انتقال يافته، تحريراً في المتن.



قد اوقعت المبايعة كما زبر. حرره الجاني بيده الجانية الخائنة الفانية [مهر ميزرا محمد كاظم مدرس ].



بسم الله و الحمد لله - ما فعله السيد الفاضل العالم الكامل صحيح كما سطر [مهر: ]عبده محمد سعيد 1185».



متن پشت سند:



هو المالك بالاستحقاق



بعد، باعث بر اين سطور شرعيت مسطور آن است كه فروخت به بيع لازم جازم اسلامي، عالي جناب مقدس القاب مبادي آداب مرتضوي انتساب سلالة السادات العظام، ميرزا محمد مهدي متولي سركار فيض آثار همگي و تمامي كل يك دانگ از جمله دو دانگ ضمن به شروحي كه مسطور گشته با جميع توابع شرعيه بدان چه به يك دانگ مزبور دانند و شناسند به حضرت سيادت و نجابت و معالي پناه، مير عبد الكريم خادم، والد المرحوم مير محمد تقي به مبلغ يك تومان تبريزي رايج المعامله، و صيغه مبايعه شرعيه ايجاباً و قبولاً و غبن مبايعه را صلح صحيح شرعي نمود عالي جناب بايع معزي اليه با مشتري مومي اليه، دانسته و فهميده به مبلغ يك صد دينار تبريزي، و اقرار به قبض ثمن و اقباض المثمن و اسقاط كافه خيارات سيما خيار الغبن و لو كان فاحشاً بل افحش، وقوع و لزوم يافت.



تحريراً في شهر ربيع الاوّل سنه 1191.



[مهر:] محمد مهدي بن محمد خليل الحسيني».(33)



سنده شماره 133 مربوط به فرمان فتحعلي شاه در واگذاردن خدمت گزاري درِ طلاي روضه مقدسه در مورخ ذي حجه 1217 ه . ق. به مير عبد الكريم موسوي قمي كه ضابط موقوفات آستانه بوده است، بالاي عرضه داشت شخص مزبور:



«عرضه داشت كمترين بندگان [ميرزا عبد الكريم الموسوي القمي ]تراب آستان مرحمت بنيان را كحل الجواهر ديده اميدواري خود ساخته، به موقف عرض واقفان بزم حضور فيض گنجور ساطع النور بندگان سكندرشان دارا دربان قيصر پاسبان اقدس ارفع اعلي مي رساند كه قربان خاك پاي جواهر آساي مباركت گردم، چون امور آستانه مقدسه عرش درجه بضعة الاحمدي [عليها] آلاف التحية و الثنا از هر جزوي و كلّي خدمه جداگانه دارد و درب طلاي آن هنوز خدمه به هم نرسانيده و حسب الامر الاقدس مقرر گرديده كه خدمت داشته باشد، استدعا از مراحم بي كران و اشفاق بي پايان خديوانه چنان است كه خدمت درب طلاي مقدس را به اين غلام دعاگو مقرر و محول فرمايند كه هر ساله مشغول خادمي و خدمت مقرره گرديده، از روي اميدواري و خاطر جمعي تمام به دعاگويي دوام دولت قاهره قيام و اقدام نمايد كه هر آينه باعث اميدواري و تحصيل دعاء خير به جهت ذات اقدس و وجود مقدس بندگان ظل اللهي خواهد بود. چون مراتب معروضه از لوازم بود، لهذا جرأت و جسارت به عرض نمود.



الباقي امره الاشرف الاقدس الاعلي مطاع.



[متن فرمان: ]



حكم و الاشد آن كه بنابر ظهور قابليت و شايستگي و اهليت و پيراستگي عالي جناب مقدس القاب فضائل و كمالات اكتساب سلالة السادات العظام ميرزا عبد الكريم از ابتداء معامله هذه السنه تنگوز ئيل(34) خيريت تحويل خدمت خادمي درب طلاي آستانه مقدسه متبركه مطهره را به عالي جناب مشار اليه مفوض و مرجوع فرموديم كه به نحوي كه بايد، به طريقي كه شايد، از روي حصول استظهار به مراسم خدمت مقرره قيام و اقدام داشته، به دعاگويي دوام دولت قاهره سلطاني اشتغال نمايد. عالي جناب مقدس القاب فضائل و كمالات اكتساب حقايق و معارف انتساب سلالة السادات العظام ميرزا محمد مهدي متولي آستانه عرش درجه به نهج مقرر لوازم شغل مذكور را به مشار اليه مرجوع دارد و در عهده شناسد.



تحريراً في شهر ذي حجة الحرام سنه 1217».(35)



سند شماره 134 كه مربوط به حكم عباس ميرزا نايب السلطنه در مورخ ذي حجه سال 1219 ه . ق. در تنفيذ ملا محمد تقي قمي كفشدار آستانه در خدمت خود (كفشداري) خطاب به ميرزا محمد تقي متولي آستانه مقدسه حضرت معصومه عليهاالسلام و حاجي محمد حسين خان بيگلر بيگي اصفهان و كاشان و قم. اما متن سند:



«حكم و الاشد آن كه چون خدمت كفشداري آستانه مقدسه منوره معصومه عليهاالسلام و التحية اباً عن جد، به عالي حضرت ستوده فطرت نجابت و سعادت مرتبت ملا محمد تقي قمي مفوض و رعايت جانب او منظور نظر مرحمت دستور و در آن آستان سدره نشان به نيابت نواب و الا مشغول زيارت و دعاي ذات كامل الصفات اعلي حضرت قدر قدرت شاهنشاهي و نواب كامياب والاست، علي هذا امر و الامفاد مقرون مي گردد كه عالي جايگاه عزت و جلالت پناه افادت و افاضت دستگاه مجدت و محمدت اكتناه سلالة السادات و الاشراف، ميرزا محمد مهدي متولي و عالي حضرات خدام و سركشيكان روضه منوره معصومه عليهاالسلام، شغل مزبور را كماكان بي اشتراك و مدخليت غير، مخصوص مشار اليه دانسته، احدي را در امر او دخل و تصرف ندهند و او را حسب الواقع در خدمت و شغلي كه دارد، مستقل سازند. عالي جاه رفيع جايگاه عزت و جلالت پناه مجدت و مناعت انتباه فخامت و نباهت اكتناه، امير الامراء العظام خير الحاج الكرام حاجي محمد حسين خان بيگلر بيگي دار السلطنه اصفهان و كاشان و قم، خدمت مزبور را مختص او دانسته، رعايت جانب او را در هر باب منظور دارد و كسي را در امر او دخل و تصرف نداده، شغل مزبور را بي اشتراك غير مخصوص او شمارد و در عهده شناسد.



تحريراً في شهر ذي حجة، حجة 1219».(36)



12. ميرزا سيد محمد(37)




وي فرزند ديگر ميرزا سيد محمد خليل مي باشد كه از سال 1223 تا ربيع الثاني 1227 ه . ق. بر اساس دو سند موجود، متولي آستانه مقدسه حضرت معصومه عليهاالسلام بوده است: يكي سند شماره 135 در جلد اوّل «تربت پاكان» و ديگري سند شماره 140 همان كتاب، كه به ذكر آنها مي پردازيم.



سند شماره 135 مربوط به فرمان فتحعلي شاه قاجار در مورخ ربيع الاول سال 1223 ه . ق. در تنفيذ ملا محمد تقي قمي كفشدار به خدمت حافظي و كفشداري آستانه، خطاب به ميرزا سيد محمد متولّي كه بالاي عريضه ملا محمد تقي قمي آمده است.



متن عريضه:



«عرضه داشت كمترين بندگان ملا محمد تقي كفشدار، فرزند ملا رضاي حافظ ارض مقدسه قم به موقف ايستادگان پايه سرير خلافت مصير بندگان سكندرنشان دارا دربان قيصر پاسبان اشرف اقدس اعلي مي رساند كه قربان خاك پاي مباركت شوم از قديم الايام خدمت حافظي آستانه متبركه جناب حضرت معصومه عليه الصلاة و عليه السلام أباً عن جد، موروثي و با كمترين بوده و حال ديگري تصرف مي كند و چون اين داعي دوام دولت پادشاهي ابداً نايب الزياره و دعاگوي دولت ابد مدت بوده و مي باشم، التماس و استدعا از مرحمت خسروانه آن كه فرمان مبارك مطاع پادشاهي از مصدر جاه و جلال امر و مقرر گردد كه در يد كمترين باشد كه از يمن دولت ابد مدت ديگري دخل و تصرف در شغل و خدمت كمترين نداشته باشد كه اين كمترين بندگان به خاطر جمعي تمام متوجه شغل و خدمت خود بوده و به دعاگويي دوام دولت قاهره مشغول گردم. باقي امره اعلي مطاع.



[متن فرمان:]



حكم همايون شد آن كه چون عارض به شرح مسطور متن عرض و استدعا نموده است، لهذا امر و مقرر مي شود كه عالي جاه معلي جايگاه عزت و سعادت پناه خلاصة الاطياب، ميرزا سيد محمد متولي سركار فيض آثار بعد از حصول اطلاع از مضمون حكم جهان مطاع در اين كه شغل حافظي و كفشداري روضه مطهره محول به صاحب عريضه بود، حال نيز به دستور سابق مختص مشار اليه دانسته، احدي را در خدمت مزبوره دخيل نداند كه به دستور سابق متوجه شغل مزبور بوده، از آن ممر مدار و معاش نموده باشد. در اين باب قدغن لازم دانسته، حسب المقرر معمول دارد و در عهده شناسد.



تحريراً شهر ربيع الاول سنه 1223».(38)



سند شماره 140 كه تعليقه ميرزا سيد محمد متولي باشي در مورخ ربيع الثاني سال 1227 ه . ق. در واگذاردن خدمت يك نفر خادمي سركار فيض آثار به آقا محمد باقر، فرزند آقا محمد علي خادم، با توقيع و ثبت «عبده اسحاق بن محمد ابراهيم» در پشت سند.



متن تعليقه:



«چون حضرت نجابت و معالي پناه آقا محمد باقر ولد عالي حضرت آقا محمد علي خادم، از جمله قديمي زادگان سركار فيض آثار مي باشد و به شغلي از مشاغل سركار مفتخر و سرافراز نگرديده بود، بنابر مراعات جانب مومي اليه از ابتداء هذه السنه پيچي ئيل(39) خيريت دليل و مابعدها خدمت يك نفر خادمي سركار فيض آثار مزبور را به مومي اليه مفوض و مرجوع نموديم كه به لوازم آن قيام و اقدام نمايد. مواجب و نذورات به نحوي كه در ساير خدام مقرر است، درباره مومي اليه نيز مقرر فرموديم كه همه ساله بازيافت و صرف معيشت خود ساخته، فارغ البال و مرفه الحال به دعاگويي دوام دولت جاويد مدت اشتغال نمايد. عالي حضرات كتاب مستوفي و مشرف سركار مذكور سواد تعليقه را به جهت استحضار در دفتر خود ثبت و ضبط نمايند.



تحريراً في شهر ربيع الثاني 1227».(40)





13. ميرزا سيد اسدالله(41)




وي فرزند ديگر ميرزا سيد محمد خليل مي باشد كه در جمادي الاولي 1227 ه .ق. تا اواخر دروه سلطنت فتحعلي شاه قاجار متولي جديدي آستانه مقدسه بوده است.



در اينجا چند سند كه نام ميرزا اسدالله متولي در آنها آمده، ذكر مي شود.



سند شماره 105 «تربت پاكان» كه مربوط است به حكم شاهزاده حسنعلي ميرزا فرمانفرما در مورخ جمادي الاولي سال 1227 ه . ق. در واگذاري نيابت زيارت خود به آخوند ملا علي قمي كه متن آن چنين است:



«حكم والا شد آن كه چون به جهت دعاي بقاي عمر و دولت اعلي حضرت قدر قدرت كيوان رفعت دارا درايت ظل اللهي روح العالمين فداه و نواب مادر تحت قبه مطهره مقدسه منوره وجود شخص امين و عادلي ضرور و عالي جناب مقدس القاب فضيلت انتساب آخوند ملا علي قمي كه در زمره دعاگويان در اين دولت ابد قرين محسوب و منسلك، و خود را مورد عنايات خاطر خطير مرحمت آيات اشرف ساخته است، لهذا خدمت نيابت زيارت را به او موكول و مرجوع داشتيم كه بدانچه بايد و شايد و از مراسم دعاگويي او سزد و آيد در لوازم آن قيام و اقدام نمايد. مقرر آن كه عالي جناب مقدس القاب فضايل و كمالات اكتساب حقايق و معارف انتساب سلالة السادات العظام دعاگوي دولت ابد فرجام ميرزا اسدالله متولي سركار فيض آثار نايب الزياره اي سركار را مختص عالي جناب مشار اليه دانسته، رعايت و حمايت جناب او را در هر حال منظور داشته و مبلغ يك تومان تنخواهي كه به صيغه مواجب از قرار تصديق و خطاب عالي جاه رفيع جايگاه مقرب الحضرة الخاقاني ملا علي اصغر ملاباشي علاوه بر پنج هزار دينار مواجب سابق او شده است، هر ساله در وجه او كارسازي به نحو مقرر معمول و از فرموده عدول نورزيده، در عهد شناسد.



تحريراً في شهر جمادي الاولي سنه 1227».(42)



متن فرمان فتحعلي شاه در مورخ جمادي الاولي سال 1227 ه .ق. در تفويض توليت به ميرزا اسدالله با اشاره به درگذشت پدر او، ميرزا سيد محمد متولي پيشين در اين سال كه عكس آن در آخر جلد يكم «تربت پاكان» آمده است:



«از آن روز كه توقيع توليت ما در بقاع و مصاقع ممالك اقطار و اقطاع به امضاي ديوان قضا پيوسته، و جهانيان از تطاولِ طوارق جهان در دارالامانِ حضرت خلافت بستِ امان جسته، ما را به اشاعتِ سنّت دين مبين، تعظيم روضاتِ ائمّه دين و تنظيم بقاع طيّبين و طاهرين منظورِ نظرِ حق بين و مكنون ضميرِ مرحمت قرين افتاده. از جمله بقاع متبركات و روضاتِ مطهرات، بقعه بقيع آسا و مرقد فرقد ساي معصومه مكرمه بضعه مرضيه رسول، و صاحبِ زراياي عذراي بتول، عمده خواتين حريم با حرمت رسالت، و زبده بانوان حرم عصمت و طهارت. لراقمه:



معصومه مكرمه كاندر بر كرام هر كس گزيد بندگي او مكرم است

آن كو به وصف مرقد او پير عقل گفت اين بارگاه فاطمه يا عرش اعظم است

نه مريم نه آسيه خوانم وِرا اَزانك در قدر بيش از آسيه، افزون ز مريم است



محيي ملكات مادر عيسي فاطمه بنت موسي عليهاالسلام و الثناء، و ديگر مراقد و مضاجعِ امام زادگان عظام و فضلايِ عالي مقام كه در دار الايمان قم تشريف وقوع دارد. و چون درين اوقات ميرزا سيد محمد متولي بقاع مزبور به رحمت ايزدي پيوسته و مدارج استعداد و شايستگي عالي جاه سيادت و سعادت همراه، نتيجة السادات و الافاخم ميرزا سيد اسدالله ولدِ مرحومِ مزبور، بر پيشگاه خاطر مهر ظهور ظاهر آمده از ابتداي هذه السنه پيجي ئيل(43) خجسته دليل و مابعدها، توليتِ بقعه شريفه معصومه معظمه و ساير بقاع و مزارات و مقابر فضلاي مَدفونين بلده و بلوكات دار الايمان مزبور را به مشار اليه مفوض و مرجوع دانستيم. و بدين خدمت با سعادت پايه مفاخر او را بر افاخر و اكابر افراشتيم. بايد از روي كمال اهتمام به ملزومات خدمت مزبور قيام، و در طي آن تحصيل دعاي خير جهت دولت ابد ارتسام نمايد».(44)



سند شماره 151 «تربت پاكان» كشيك نامچه سيد حسن سركشيك با تعليقه ميرزا اسدالله متولي آستانه كه مورخ جمادي الاول سال 1236 ه . ق. بالاي آن است.



اما متن سند:



«عالي حضرت سلالة السادات آقا سيد حسن سركشيك سركار فيض آثار كشيك يك شبانه روز از جمله هفت شبانه روز كشيك سركار را با كشيك چيان مفصله ذيل به عهده خود دانسته، در يك شبانه روز كشيك خود در نهايت سعي و كمال اهتمام به محافظت و محارست روضه مقدسه مشغول بوده كه خدا نخواسته سرقتي واقع نگردد و اجناس و اشياء وقفي كه به هم رسد، از مقوله فروش و ظروف و قناديل و شمع دان و غيره مراقب بوده كه از ميان نرفته، به اطلاع داعي دوام دولت ابد مدت قاهره تحويل صاحب جمعان سركار شده، قبض باز يافت شود و از نذورات و تبرعات آنچه به عمل آمده، نقداً و جنساً تا معادل سه تومان في ما بين خود و كشيك چيان بالسويت قسمت كرده، زياده چنانچه از يك نفر واحد در زمان واحد يا تبرع از يك نفر ميت باشد، ضبط كه به استحضار سركشيك چيان و مباشرين هر هفت كشيك قسمت نمايند و حضرات كشيك چيان مرقومه مشار اليه را سركشيك و ريش سفيد خود دانسته، سخن و صلاح او را كه خاصه كشيك مزبور بوده باشد، معتبر دانسته، احترام او را منظور دارند و كمال اهتمام در خدمات مرجوعه خود به عمل آورند.



تحريراً بتاريخ شهر جمادي الاولي 1236.



[مهر:] الواثق بالله الغني اسدالله الحسيني».(45)



سند شماره 152 كه قرار كشيك آقا سيد حسن و ميرزا بهاء الدين در مورخ 24 شعبان سال 1245 ه . ق. است، با مهر و گواهي اطلاع ميرزا اسدالله متولي آستانه مقدسه بالاي آن و مهر دو سركشيك در پايان آن چنين است:



«قرار كشيك آقا سيد حسن و ميرزا بهاء الدين كه از تاريخ يوم پنجشنبه 24 شهر شعبان المعظم سنه 1245 دو جوبه(46) شده است، از قرار تفصيل اين كه آنچه تنخواهي كه به هم مي رسد، تنصيف بشود، خواه كشيك چي دو جوبه به كشيك آمده باشند يا نيامده باشند و هرگاه اين كه خدا نخواسته چيزي از سركار مفقود شود يا عيب ديگر نمايد تا يك تومان اهل آن جوبه كه كشيك ايشان است، از عهده برآيند و علاوه بر يك تومان را اهل دو جوبه بالمناصفه از عهده برآيند و هر يك از كشيك چيان كه بدون عذر شرعي به كشيك نيايند... به آنها ندهند و با عذر شرعي به استرضا بدهند.



كشيك آقا سيد حسن و اهل جوبه كشيك مزبور



آقا سيد حسن سركشيك / آقا سيد حسين فراش حرم / آقا سيد حسين صدر / سيد آقا جان حاجي / آقا سيد مهدي / آقا مسعود خازن / سيد اسماعيل فراش / سيد آقا ولد آقا حسن / سيد حسين ولد آقا سيد حسن / مير تقي فراش / آقا جوني آقا محمد علي / ملا ابراهيم حافظ / شيخ زكي مؤذن».(47)







14. ميرزا سيد محمد رضا




ميرزا محمد رضا فرزند ميرزا اسدالله مي باشد كه در سال 1348 ه . ق. فتحعلي شاه طي فرماني توليت آستانه را به وي تفويض كرده است. عكس اين فرمان در آخر كتاب «تربت پاكان» ج 1 آمده و متن آن چاپ شده است. او تا سال 1273 ه . ق. كه شايد درگذشت او نيز پيرامون همين سال باشد، متولي آستانه مقدسه بوده است.(48) مجموعاً دوازده سند در «تربت پاكان» اثبات كننده توليت ميرزا سيد محمد رضا مي باشد كه در اينجا همراه با توضيح مختصري راجع به هر يك، چند سند نيز به عنوان نمونه نقل مي شود .



1. سند شماره 87 فرمان مورخ جمادي الثاني سال 1248 ه . ق. از فتحعلي شاه در امضاي مقرري ميرزا محمد علي صاحب نسق از آستانه، خطاب به كيكاوس ميرزا و ميرزا محمد رضا متولي باشي، بالاي عرضه داشت صاحب نسق مزبور. اصل اين سند در كتابخانه عمومي آيةالله العظمي مرعشي رحمةالله عليه در قم است. اما متن سند:



«عرضه داشت اقل دعاگويان [محمد علي صاحب نسق سر كار فيض آثار] آفتاب عنايت بي زوال راضيا افزاي ساحت احوال و آمال خود دانسته، به موقف عرض قرب يافتگان حضور باهر النور اعلي حضرت قدر قدرت قضا مهابت فلك رفعت خورشيد رايت مريخ سطوت مشتري درايت خاقان گيتي ستان و سلطان صاحب قران ظل الله في الارضين روحي و روح العالمين فداه مي رساند كه قربان خاك پاي جواهرآساي مباركت گردم، سال هاست بل قرن هاست كه از عهد سلاطين سلف و از بدو دولت اعلي حضرت خاقان صاحب قران الي الان خدمت صاحب نسقي سركار موهبت مدار اباً عن جد به كمترين بندگان مفوض و مرجوع بوده و عشر مقرري به ازاء شغل مزبور در وجه داعي از سركار فيض آثار مستمر و برقرار است و فرمان قضا جريان اعلي حضرت شاهنشاهي را نيز در دست دارد و حال بعضي مي خواهند كه از مقرري اين دعاگويان كسر و نقصان نمايند. استدعا از مرحمت و مكرمت بي نهايت پادشاهي چنان است كه فرماني به امضاء فرمان سابق شرف صدور پذيرد كه مقرري اين دعاگو را مطابق فرامين قضا آيين و موافق معمولي سنوات سابق بدون كسر و نقصان كارسازي نموده، مطالبه فرمان مجدد ننمايند و به هيچ وجه من الوجوه دخل و تصرف به شغل مزبور و مقرري آن احدي ننمايد كه فارغ البال و مرفه الحال به دعاگويي دوام عمر و دولت جاويد مدت اعلي حضرت شاهنشاهي اشتغال نمايد كه هر آينه موجب خشنودي خدا و رسول خواهد بود. امركم الاشرف الارفع الاعلي».



[متن فرمان:]



«حكم همايون شد كه فروزان كوكب آسمان خلافت و تاج داري و تابان پرتو مهر سلطنت و جهان داري فرزند مسعود كيكاوس ميرزا صاحب اختيار دارالايمان قم به ترادف خاطر خطير پادشاهي مباهي بوده، بداند كه چون عالي جناب مقدس القاب ميرزا محمد علي عارض به شرح مسطور متن عرض و در مقام استدعا برآمده است، ايجاباً لمسئوله به آن فرزند مسعود حكم و مقرر مي فرماييم كه به حقيقت مراتب معروضه رسيده، در صورتي كه عالي جناب مشار اليه موافق فرامين سابق به ازاء شغل صاحب نسقي از سركار فيض آثار حضرت معصومه عليه آلاف الثنيه عشر مقرري داشته باشد، قدغن نمايد كه مقرري او را كما في السابق عايد او نموده، موقوف و معطل ندارند و مطالبه فرمان مجدد ننمايند. مقرر آن كه عالي جاه رفيع جايگاه عزت و افادت همراه سلالة السادات، ميرزا محمد رضاي متولي باشي سركار فيض آثار حسب المقرر معمول و موافق معمول سابق همه ساله مقرري عالي جناب عارض را بدون كسر عايد او ساخته، تخلف جايز ندارد و در عهده شناسد.



تحريراً في شهر جمادي الثاني سنه 1248».(49)



2. سند شماره 99 كه نامه «لا اله الله الملك الحق المبين عبده محمد باقر» به ميرزا محمد رضا متولي باشي از ميان سالهاي 1258 - 1250 ه . ق. درباره موقوفه قريه تبرته و مواجب آقا سيد حسن سركشيك مي باشد.(50)



3. سند شماره 137 كه تعليقه مورخ جمادي الاول سال 1252 ه . ق. از ميرزا محمد رضا متولي آستانه مقدسه است در واگذاري خدمت كفشداري مردانه به ملا رضا وزير، فرزند ملا محمد تقي، بالاي عرضه داشت او.(51)



سند شماره 100 كه نامه «لا اله الا الله الملك الحق المبين عبده نصر الله» (كه شايد صدر الممالك اردبيلي باشد) به ميرزا سيد محمد رضا متولي آستانه در سال 1258 ه . ق. كه آقا سيد حسن سركشيك در گذشته و درخواست واگذاري منصب او را به مير عبد الكريم، فرزند بزرگ وي كرده است.(52)



5. سند شماره 101 كه تعليقه ميرزا سيد محمد رضا متولي باشي در تاريخ ذي قعده سال 1258 ه . ق. در واگذاري خدمت سركشيكي آستانه كه به آقا سيد حسن سركشيك مفوض بوده، به فرزندش مير عبد الكريم مي باشد.



متن سند:



«چون خدمت يك نفر سركشيكي سركار فيض آثار به مرحمت و غفران پناه جنت و رضوان جايگاه آقا سيد حسن سركشيك مفوض و مرجوع بود و در اين اوقات مشار اليه داعي حق را لبيك اجابت گفته و خدمت مزبور در عهده تعويق و تعطيل است و منظور كلي نظم و نسق و رواج و رونق سركار مزبور مي باشد و قرار و مدار تفويض خدمات سركار بنابه وراثت و قابليت و استعداد و اولويت مي باشد. بناء عليه چون عالي حضرت رفيع منزلت سلالة السادات، مير عبد الكريم خلف اكبر مشار اليه، و قابليت و استعداد و اولويت تفويض خدمت مزبور را دارد، علاوه بر مراتب مزبوره، مرحوم مزبور كمال صداقت و ارادت و خدمتگزاري را مادام العمر به عمل آورده و عالي حضرت مومي اليه هم به مضمون الولد سرّابيه نهايت راستي و درستي و اهتمام در خدمت سركار موهبت مدار دارد، از هذه السنه بارس ئيل(53) و ما بعدها خدمت سركشيكي مزبور را به طريق سابق به مومي اليه مفوض و مرجوع نموديم كه در كمال سعي و كوشش به ملزومات خدمت مزبور قيام و اقدام و دقيقه [يي ] خود را معاف ندارد كه موجب ازدياد نظم و نسق و رواج و رونق سركار فيض آثار بوده باشد و مواجب و نذوراتي كه به ازاء شغل مزبور در دفتر سركار برقرار است، كما كان باز يافت و صرف معاش خود نموده، فارغ البال و مرفه الحال به دعاگويي دوام عمر و دولت و بقاي سلطنت اعلي حضرت شاهنشاه روحنا فداه اشتغال نمايد. كتاب دفتر استيفا و مشرف سركار سواد تعليقه را به جهت استحضار در سر رشته جات خود ثبت و ضبط نمايند.



تحريراً في شهر ذي الحجة الحرام مطابق هذه السنه بارس ئيل خيرت دليل سنه 1258».(54)



6. سند شماره 106 مربوط است به تعليقه مورخ ربيع الاول سال 1262 ه . ق. از ميرزا محمد رضا متولي آستانه در گماردن سيد حسين فرزند مير عبد الكريم سركشيك به خدمتگذاري آستانه مقدسه. متن سند:



«چون عالي حضرت گرامي مرتبت سيد حسين ولد عالي جناب آمير عبد الكريم سركشيك از سلسله خدام والا مقام سركار فيض آثار است و آبا و اجداد او از قديمي هاي سركار مزبور هستند، در اين اوان و زمان اكثر از اولاد و احفاد و اقارب هر يك از خدام سركار مرقوم به خدمات جديد سرافراز و ممتاز گرديده اند و مومي اليه به خدمتي از خدمات سركار مفتخر و مباهي نگرديده و رعايت جانب عالي جناب والد مومي اليه نظر به خدمات ايشان لازم است. بناءً عليه از هذه السنه يونت ئيل(55) نصرت دليل و ما بعدها خدمت يك نفر خادمي سركار فيض آثار را به مومي اليه مفوض و مرجوع نموديم كه از روي صداقت و راستي و كمال سعي و اهتمام متوجه خدمات محوله به خود بوده، مواجب و نذوراتي كه در وجه ساير خدام سركار برقرار است، همه ساله از قرار استمرار از بابت مداخل سركار باز يافت و صرف معاش خود نموده، فارغ البال و مرفه الحال به لوازم شغل مزبور پردازد و به دعاگويي دوام عمر و دولت ابد مدت اعلي حضرت قدر قدرت شهرياري قيام و اقدام نمايد. مقرر آن كه كتاب خيريت اكتساب دفتر استيفاء و مشرف سركار موهبت مدار شرح سواد تعليقه را به جهت استحضار در سررشته جات خود ثبت و ضبط نمايند. و كان ذلك في ربيع الاول 1262».(56)



7. سند شماره 143 كه تعليقه مورخ ربيع الثاني سال 1262 ه . ق. از ميرزا محمد رضا متولي باشي است، در واگذاري خدمت يك نفر خادمي به سيد حبيب، فرزند مير عبد الرحيم خادم سركار فيض آثار كه متن سند به اين شرح است:



«نظر به پاس حقوق و خدمات عالي حضرت رفيع منزلت سلالة السادات، مير عبد الرحيم كه سال هاي بسيار و قرن هاي بي شمار كه اباً عن جد به خدمت گزاري و جان فشاني آستانه مقدسه منوره عرش درجه اشتغال داشته و عمري گذرانيده و حال مشار اليه جمعي عيال و اولاد به هم رسانيده كه مداخل او به خرجش وفا نمي نمايد و گذران اين سلسله خدام مي بايد كه از اين آستان عرش بنيان بشود و رعايت جانب او هم منظور است و اولاد متعدد دارد كه صاحب عيال شده اند و از عهده مخارج ايشان نمي تواند برآيد. از جمله سيادت پناه سيد حبيب كه يكي از اولاد مشار اليه است و مطلقاً مداخلي ندارد و به خدمتي از سركار فيض آثار مفتخر و مباهي نيست.



بناءً عليه از هذه السنه يونت ئيل(57) و ما بعدها خدمت يك نفر خادمي سركار فيض آثار را به مومي اليه مفوض و مرجوع نموديم كه از روي راستي و درستي و كمال سعي و اهتمام به لوازم شغل مزبور قيام و اقدام و نهايت خدمت گزاري و جان فشاني را به عمل آورد و مواجب و نذوراتي را كه در وجه ساير خدام سركار برقرار است، در وجه او برقرار نموديم كه از مداخل سركار باز يافت و صرف معاش خود نموده، فارغ البال و مرفه الحال به دعاگويي دوام عمر و دولت اعلي حضرت شهرياري اشتغال نمايد.



تحريراً في شهر ربيع الثاني سنه 1262».(58)



8. سند شماره 116 كه تعليقه ميرزا محمد رضا متولي آستانه مقدسه، مورخ 1263 ه . ق. در واگذاري منصب سركشيكي آستانه به ميرزا سيد حسين كه قبلاً سركشيكي با ميرزا بهاءالدين محمد، پدر او بوده و درگذشته است.(59)



9. سند شماره 107 كه تعليقه ميرزا محمد رضا متولي باشي در مورخ صفر 1264 ه . ق. است، در گماردن سيد علي، فرزند مير عبد الكريم سركشيك به خدمت گزاري آستانه كه با پشت نويسي حاجي ميرزا محمد حسين مستوفي همراه است.



متن سند چنين است:



«چون عالي حضرت گرامي منزلت، سيد علي ولد عالي جناب سلالة السادات مير عبد الكريم سركشيك از سلسله خدام والا مقام سركار فيض آثار است و آبا و اجداد او از قديمي هاي سركار مزبور هستند و در اين اوان و زمان اكثر از اولاد و احفاد و اقارب و عشاير هر يك از خدام سركار مرقوم به خدمتي جديد سرافراز گرديده اند و مومي اليه به خدمتي از خدمات سركار مفتخر و مباهي نشده و رعايت جانب عالي جناب والد مومي اليه نظر به خدمات ايشان لازم است، بناءً عليه از هذه السنه قوي ئيل(60) فرخنده تحويل و مابعدها خدمت يك نفر خادمي سركار فيض آثار را به مومي اليه مفوض و مرجوع نموديم كه از روي صداقت و راستي و كمال سعي و اهتمام متوجه خدمات محوله به خود بوده، مواجب و نذوراتي كه در وجه ساير خدام مستمر و برقرار است، همه ساله از بابت مداخل سركار بازيافت و صرف معاش واگذاران خود نموده، فارغ البال و مرفه الحال به لوازم شغل مزبور پردازد و به دعاگويي دوام دولت ابد مدت اعلي حضرت قدر قدرت شهرياري قيام و اقدام نمايد. مقرر آن كه كتاب خيريت اكتساب دفتر استيفاء و مشرف سركار موهبت مدار شرح سواد تعليقه را به جهت استحضار در سررشته جات خود ثبت و ضبط نمايند.



و كان ذلك تحريراً في شهر صفر المظفر سنه 1264».(61)



10. سند شماره 153 تعليقه مورخ جمادي الثاني سال 1267 ه . ق. از ميرزا محمد رضا متولي آستانه مقدسه درباره كشيك مير عبد الكريم و ميرزا حسين سركشيك پس از كاستن شمار خدمتگذاران آستانه.(62)



11. سند شماره 89 تعليقه ميرزا محمد رضا متولي باشي در ابلاغ حكم شاه، مورخ ذي حجة سال 1271 ه . ق. با تحشيه مستوفي آستانه كه با مهر متولي بعدي مي باشد كه پس از عهده داري توليت بنابر معمول تعليقه را توشيح نموده است، با اشاره به تعليقه جات متوليان قديم آستانه درباره اين خدمت.(63)



12. سند شماره 129 تعليقه ميرزا محمد رضا متولي آستانه مقدسه در مورخ جمادي الثاني سال 1273 ه . ق. در واگذاري خدمت يك نفر خادمي به ملا آقا جان، فرزند ميرزا جوني حافظ سركار فيض آثار، با تعليقه ميرزا سيد حسين متولي باشي بالاي سند مبني بر آنكه خدمت حافظي پس از درگذشت ميرزا جوني (به سال 1273) به همين فرزند او و خدمت يك نفر خادمي به فرزند ديگرش ميرزا آقا واگذار شده است، با تصديق و دستخط مستوفي آستانه در حاشيه.(64)







15. حاج ميرزا سيد حسين متولي باشي




وي فرزند ميرزا محمد رضا متولي باشي است. او پس از درگذشت پدر خود، يعني حدود سال 1237 ه . ق. تا اواخر زندگي خويش(65) توليت آستانه مقدسه حضرت معصومه عليهاالسلام را عهده دار شد.(66)



او در سال 1301 ه . ق. ايوان وسط را كه در مدخل مدرسه مباركه فيضيه در صحن عتيق مي باشد، تزيين و تعمير كرد. و در يك كيلومتري جنوبي قاسم آباد كه قريه اي بوده ( كه در يك قرن قبل خراب شده است) به نام محمدآباد كه عمارات مصفا و مجلل و باغ شاداب و گلكاري و گلخانه داشته و ميانه آن با زالون آباد در طول سه كيلومتر خياباني مشجّر وجود داشته كه در طرفين آن درختان توت بسياري براي تغذيه كرم ابريشم داشته و همگي متعلق به ميرزا سيد حسين متولي باشي بوده است، ولي چون تربيت كرم ابريشم با مرگ يكي از فرزندان وي مصادف شد، آن را به فال بد گرفت و كار خود را تعطيل نمود.(67)



ميرزا سيد حسين متولي باشي در 27 ذي حجه سال 1317 ه . ق. دار فاني را وداع گفت.(68)



شايان ذكر است كه در زمان توليت حاج ميرزا سيد حسين متولي باشي، نائب التولية «حاج ميرزا محمد تقي» برادر وي بوده است.(69)

پاورقي





1) ر. ك: «امل الآمل» ج 1، ص 56؛ «تربت پاكان» ج 1، ص 245؛ «رياض العلماء» ج 2، صص 75 - 62؛ «وقايع السنين» ص 488 و 522 و 555.

2) ر. ك: «ذيل عالم آراي عباسي» اسكندر بيك تركمان، صص 92 - 90؛ «تربت پاكان» ج 1، ص 246.

3) ر. ك: «تربت پاكان» ج 1، ص 246؛ «مثالهاي صدور صفوي» صص 19 - 18.

4) ر. ك: «ذيل عالم آراي عباسي» ص 257؛ «تربت پاكان» ج 1، ص 246.

5) ر. ك: «تذكره نصرآبادي» ص 16؛ «مثالهاي صدور صفوي» ص 19.

6) ر. ك: «تربت پاكان» ج 1، ص 246.

7) ر. ك: «امل الآمل» ج 1، ص 183.

8) ر. ك: «الذريعة» ج 9، ص 1134.

9) ر. ك: «اسناد آستانه ري» ص 97؛ «سازمان اداري حكومت صفوي» ذيل نام ميرزا مهدي صدر.

10) ر. ك: «امل الآمل» ج 1، ص 180.

11) ر. ك: «سياحتنامه شاردن» ج 9، ص 128؛ «تربت پاكان» ج 1، ص 246.

12) ر. ك: «تربت پاكان» ج 1، ص 155.

13) ر. ك: «امل الآمل» ج 1، ص 180؛ «تربت پاكان» ج 1، ص 246.

14) ر. ك: «امل الآمل» ج 1، ص 180؛ «رياض العلماء» ج 5، صص 183 - 184.

15) ر. ك: «تربت پاكان» ج 1، ص 247، كه ارجاع به عرضهاي روي نسخ قرآن و كتابهاي آستانه داده است.

16) ر. ك: «تربت پاكان» ج 1، ص 247؛ «وقايع السنين» ص 555.

17) ر. ك: همان مدارك.

18) عَرض: ورقه اي كه شكايت خود را در آن نويسند، اظهار شخص كوچكتر مطلبي را به بزرگتر (فرهنگ معين). عرض روي نسخ قرآن همان نوشته هاي روي قرآن و كتابها كه معمولاً متوليان يا واقفين مي نگاشتند.

19) ر. ك: «تربت پاكان» ج 1، ص 247.

20) ر. ك: «تربت پاكان» ج 1، ص 247؛ «فهرست نسخ خطي كتابخانه آستانه مقدسه قم» صص 81 - 80.

21) ر. ك: «تربت پاكان» ج 1، ص 247.

22) همان، با اين توضيح كه نويسنده «تربت پاكان» عرض ميرزا محمد رحيم را بر روي برگ آغاز نسخه اي از جزء سادس كتاب «وافي» تحرير محمد سعيدبن محمد علي قمي در شب پنجشنبه دهه دوم شعبان 1092 ديده است، در حالي كه كتاب متعلق به آقاي عبداللهي از عتيقه فروشان و كتاب فروشان قم بوده است.

23) تخاقوي ئيل: سال مرغ (فرهنگ فارسي معين).

24) ر. ك: «تربت پاكان» ج 1، ص 247؛ «فهرست نسخ خطي كتابخانه آستانه مقدسه قم» صص 81 - 80.

25) توضيح اينكه ارجاع نويسنده «تربت پاكان» به سند شماره 69 راجع به فرمان مزبور اشتباهي است و اين سند با شماره 69 در صفحه 249 راجع به فرمان شاه سلطان حسين در واگذاري توليت آستانه به ميرزا حسين است.

26) با ارجاع نويسنده «تربت پاكان» به سند شماره 35، صص 177 - 176، البته مطلبي كه راجع به توليت ميرزا سيد محمد رحيم در سال 1157 ه . ق. باشد، ديده نشد و شايد اسم شخص مذكور بوده، اما چاپ نشده است.

27) ر. ك: «تربت پاكان» ج 1، ص 248، به سند شماره 22 كتاب ارجاع داده كه مطلبي راجع به توليت شخص مزبور استفاده نشد.

28) ر. ك: همان، با ارجاع به عرضها؛ «فهرست نسخ خطي كتابخانه آستانه مقدسه قم» صص 81 - 80.

29) ر. ك: «فهرست نسخ خطي كتابخانه آستانه مقدسه قم» صص 111 - 110، به نقل از «كتابچه ميرزا غلامحسين اديب» صص 38 - 36؛ «تاريخ روضة الصفا» ج 9، ص 190.

30) ر. ك: «تربت پاكان» ج 1، ص 248، با ارجاع به كناره بالاي سند شماره 19؛ «فهرست نسخ خطي كتابخانه آستانه مقدسه قم» صص 81 - 80.

31) ر. ك: همان مدارك.

32) نميقه: نوشته (شده). «فرهنگ معين».

33) تربت پاكان» ج 1، صص 318 - 316، نويسنده مي گويد كه سند متعلق به خاندان سيد حسن سركشيك مي باشد.

34) تنگوز ئيل: سال خوك (فرهنگ فارسي معين).

35) همان، صص 335 - 334، به نقل از مجموعه اسناد خاندان سركشيك مير عبد الكريمي.

36) همان، صص 337 - 336، سند متعلق به آقايان وزيري و كبيري، بازماندگان دودمان كفشدار آستانه معرفي مي شود.

37) ر. ك: «فهرست نسخ خطي كتابخانه آستانه مقدسه قم» ص 81، به نقل از «تاريخ قم» فيض.

38) تربت پاكان» ج 1، صص 338 - 337. اين سند متعلق به آقايان وزيري و كبيري بازماندگان دودمان كفشدار آستانه مي باشد.

39) پيچي ئيل: سال ميمون (فرهنگ فارسي معين).

40) همان، ص 345.

41) ر. ك: «فهرست نسخ خطي كتابخانه آستانه مقدسه قم» صص 81 - 80.

42) تربت پاكان» ج 1، صص 302 - 301، اين سند نيز متعلق به خاندان مير عبد الكريم مي باشد كه نزد آقاي سيد أبوالفضل معصومي، فرزند حاج ميرزا آقا، فرزند حاج ميرزا خليل سركشيك بوده است (ر. ك: همان، ص 287).

43) پيچي ئيل صحيح است كه به معناي «سال ميمون» است.

44) سفينة الفرامين» ميرزا محمد منشي نائيني، صص 178 - 177.

45) تربت پاكان» ج 1، صص 375 - 374، اين سند جزء اسناد خاندان سركشيك مير عبد الكريمي در اختيار آقاي سيد أبوالفضل معصومي بازمانده آن دودمان است.

46) جوبه» در اصطلاح دوره اخير در آستانه قم به سهمي گفته مي شد كه هر كشيك از درآمد كفشداري داشته است و در اين سند نيز در معنايي قريب به همين معنا به كار رفته است.

47) تربت پاكان» ج 1، صص 376 - 375. اين سند نيز جزء اسناد خاندان سركشيك مير عبد الكريم در اختيار آقاي سيد ابوالفضل معصومي بازمانده آن دودمان است.

48) ر. ك: همان، ص 248؛ «تاريخ دار الايمان قم» محمد تقي بيك ارباب، ص 31؛ «تذكره سخنوران قم» محمد علي مجاهدي، ص 205؛ «تفصيل وقايع قحطي سال 1288 قم» ميرزا علي اكبر فيض قمي، تحقيق: محمد صحتي سردرودي، ص 10؛ «فهرست نسخ خطي كتابخانه آستانه مقدسه قم» صص 81 - 80؛ «المآثر و الآثار» محمد حسن بن علي اعتماد السلطنة، ص 15.

49) تربت پاكان» ج 1، صص 277 - 275.

50) ر. ك: همان، صص 295 - 294.

51) همان، صص 341 - 340.

52) همان، صص 296 - 295.

53) بارس ئيل: سال پلنگ (فرهنگ فارسي معين).

54) همان، صص 297 - 296.

55) يونت ئيل: سال اسب (فرهنگ فارسي معين).

56) همان، ص 302.

57) سال اسب. (فرهنگ فارسي معين).

58) همان، صص 349 - 348.

59) همان، ص 311.

60) قوي ئيل: سال گوسفند (فرهنگ فارسي معين).

61) همان، 303.

62) همان، ص 376.

63) همان، ص 278.

64) همان، ص 328.

65) اگر چه نويسنده «تربت پاكان» مدت توليت ميرزا سيد حسين متولي باشي را تا اواخر زندگي او دانسته است؛ اما در اسناد آخر جلد اوّل همين كتاب، فرماني از ناصرالدين شاه در مورخ 1284 ه . ق. مبني بر توليت ميرزا سيد محمد باقر آمده است.

66) ر. ك: «تربت پاكان» ج 1، ص 248، به نقل از «جنگ شماره 162 كتابخانه آيةالله العظمي مرعشي نجفي قم» برگ 112 پ؛ «فهرست نسخ خطي كتابخانه آستانه مقدسه قم» ص 81؛ «المآثر و الآثار» اعتماد السلطنة، ص 15.

67) ر. ك: «گنجينه آثار قم» ج 1، ص 510 و ج 2، صص 518 - 517.

68) ر. ك: «تربت پاكان» ج 1، ص 248.

69) ر. ك: «المآثر و الآثار» ص 15.