متوليان «تفويضي» يا «جديدي»


فصل اوّل:




توضيح مختصر درباره توليت جديدي



چنان كه در ابتداي بخش سوم توضيح داده شد، در اواخر قرن دهم هجري قمري با دگرگوني و تحول در نحوه اداره امور اوقاف و توليت مشاهد و مزارات كه داراي اوقاف زيادي بودند، توليت «جديدي» يا «تفويضي» و به عبارتي، توليت دولتي در مقابل توليت «شرعي» يا «قديمي» پديد آمد و تمامي امور مشاهد و مزارات را در اختيار خود گرفت. توليت آستانه مقدسه حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام نيز دچار چنين تحولي شد و به جز موقوفات خاص كه در دست توليت شرعي باقي ماند، اداره تمامي امور در اختيار توليت تفويضي يا جديدي قرار گرفت و عملاً سادات رضوي كه مدتهاي طولاني متولي مطلق آستانه بودند، از اين منصب كنار گذاشته شدند.



فصل دوم




تشكيلات آستانه مقدسه در دوره صفويّه




در دوره صفويه كه توليت تفويضي در آن دوره به وجود آمد، تشكيلات، ابنيه و موقوفات آستانه مقدسه به گستردگي حال نبوده است. ابنيه آستانه را حرم مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام، ايوان طلا، صحن عتيق و به مرور زمان، مقابر شاهان صفوي تشكيل مي دادند و در زمان شاه طهماسب صفوي، آستانه مقدسه قم حدود پنجاه نفر خادم داشته است كه پاسباني حرم و انتظام داخل آستانه را بر عهده داشته اند.(1)



در «سياحتنامه شاردن» آمده است كه سازمان اداري آستانه قم بر عهده سه نفر از رجال معتبر ايران مي باشد و هر يك سرپرست و متولي يكي از بارگاههاي سه گانه هستند و نفايس و خزاين مزارات زير نظر آنها بوده، بودجه و عايدات مربوطه با مراقبت و ترتيب و تنظيم و مديريت آنان مي باشد.(2) بنابراين، حرم مطهر و مقابر شاهان صفوي هر كدام توليت جداگانه اي داشته اند.



چنان كه در همان كتاب نوشته است كه بودجه ساليانه بارگاه حضرت معصومه عليهاالسلام و مرقد شاه عباس ثاني و شاه صفي اوّل مبلغ سه هزار و دويست تومان است و از اين مبلغ، هزار و پانصد تومان براي مرقد شاه عباس ثاني و هزار تومان براي مزار شاه صفي اوّل و تنها هفتصد تومان براي بارگاه مطهر حضرت معصومه عليهاالسلام اختصاص دارد. و اين وجوهات براي نگه داري بناي بارگاهها و مرمت خرابيها و حفاظت از اثاث و لوازم و شموع و مشاعل و همچنين تأمين معاش روحانيان مقيم آستانه و اطعام و انفاق به فقرا مي باشد. در آن زمان، همه روزه از طرف آستانه مباركه و مزار شاهان صفوي ارزاق و خوار و بار بين واردين و خدام توزيع و تقسيم مي شده و پول نقد خيلي كمي به كاركنان و خدام آستانه داده مي شده و بلكه حقوق آنها به صورت جنس و كالا پرداخت مي شده است.(3)



در زمان توليت ميرزا سيد حبيب الله، فرزند مير سيد حسين خاتم المجتهدين، جدّ متوليان از سادات حسيني آستانه مقدسه، وي بنابر مقتضيات زمان و احتياجات آستانه، هفتاد نفر بر تعداد خدام افزود و شغل آنها را به شرح ذيل تعيين نمود:



1. مستوفي: مقام استيفاء بعد از شخص توليت، بالاترين مقام در آستانه بوده كه مسؤول تنظيم حساب درآمد و هزينه آستانه و مصرف آن و نگه داري سوابق خدام بوده است.



2. مشرف: مسؤول نگه داري و تنظيم دو دفتر: يكي ثبت اسناد آستانه و ديگري ثبت تعداد و مشخصات هدايا بوده است.



3. خازن: مسؤول نگه داري نفايس و عتيقه جات آستانه بوده است و كار موزه فعلي را انجام مي داده است.



4. ضابط: كسي كه اثاثيه خارج از خزانه را كه در حرم يا بيوتات ديگر بوده يا مورد احتياج كشيك خدام بوده، نگه داري و ضبط و ثبت مي نموده است.



5. سركشيك: مسؤول انتظام داخلي يا به عبارت ديگر، مديريت داخلي آستانه مقدسه بوده است.



6. خطيب: آن كه با حضور خدام آستانه خطبه اي كه شامل حمد و ثناي پيامبر صلي الله عليه و آله و دعا براي سلطان وقت بوده، مي خوانده است.



7. خادم: كسي كه تحت نظر سركشيك به نگهباني آستانه مقدسه مي پرداخته است.



8. امام جماعت: آن كه با انتصاب توليت، متصدي اقامه نماز جماعت در آستانه مقدسه مي شده است.



9. زيارت نامه خوان و قاري قرآن: كه اين نيز انتصابي بوده است.



10. مؤذن: آن كه با انتصاب متولي اذان را در آستانه مي گفته است.



11. قنديلچي: كه متصدي روشناي شمعها و قناديل بوده است.



12. كساني نيز موظق به نظافت محوطه و آبپاشي در مسجد بوده اند.



13. آبكش: كه آب لازم را براي وضو و تطهيرات تهيه مي كرده است.(4)



علاوه بر موارد فوق، بعدها شغلهاي ديگري نيز به مرور زمان مورد احتياج شده كه توليت آستانه افرادي را براي آن شغلها منصوب مي نموده است.



فصل سوم




چگونگي روي كار آمدن متوليان جديدي يا تفويضي




در تحولات و دگرگونيهاي مربوط به اوقاف و مزارات چنان كه گفته شد، توليت آستانه مقدسه به دو دسته تقسيم شد: يكي توليت شرعي كه طبق شرط واقف مي بايست توليت با آنها باشد. و ديگري توليت تفويضي كه توليت ساير اوقاف (غير از آنكه واقف شرط كرده) و سرپرستي و توليت آستانه به مرور زمان به دست آنان افتاد.



درباره چگونگي انتقال توليت شرعي از سادات رضوي قم به توليت تفويضي سادات حسيني، گفتني است كه ميرزا سيد حسين خاتم المجتهدين كركي، جدّ سادات حسيني، نزد صفويه بسيار مورد احترام و مقرب بود و فرزندان و خاندان وي در دستگاه حكومتي سلسه مزبور داراي مناصب مهم ديواني، قضايي و ديني بودند؛ به طوري كه در كارهاي مهم با آنها مشورت مي شد و در مسافرتهاي شاهان صفوي همراه آنان بودند.



به همين علت، يعني نفوذ بسيار زياد اين خاندان در دستگاه صفويه و به جهت جايگاه علمي و تقوا و كياست آنان بود كه ميرزا حبيب الله، فرزند سيد ميرزا حسين خاتم المجتهدين به قم فرستاده شد و سپس به عنوان متولي آستانه مقدسه حضرت معصومه عليهاالسلام معرفي گرديد. حال به چه منظوري توليت را از دست سادات رضوي گرفتند و آنها را محدود كردند، اطلاع دقيقي در دست نيست؛ اما طبق گفته افضل الملك در «سفرنامه»، اينكه توليت از آبا و اجداد حاجي ميرزا تقي (يكي از سادات رضوي قم) متنزع شده و به آبا و اجداد جناب سيد حسين متولي باشي رسيده، اين است كه يكي از اجداد متولي باشي، يعني ميرزا سيد حبيب الله، با جنازه و نعش سلطان صفوي از اصفهان به قم آمد تا سلطان را در جوار حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام دفن كند. آن گاه به عنوان توليت مقبره «سلطان صفوي» در قم باقي ماند تا موقوفات مقبره صفويه را به مصارف خود رساند.



بعد از مدتي كه در قم ماند، نفوذي پيدا كرد و چون از طرف سلاطين صفويه به اين شهر آمده بود و قبور آباء ايشان را توليت مي نمود، مرجع اهالي قم نيز شد و هر هفته و هر ماه به دولت صفويه كاغذها و نامه ها مي نوشت و موارد مختلف را گزارش مي كرد. در يكي از آن نامه ها كه به اصفهان پايتخت شاهان صفوي فرستاد، شرح حال اغتشاشات امور آستانه مقدسه قم و بي نظمي موقوفات آن را نوشت و اين سبب شد كه از جانب سلاطين صفوي، توليت عرفي (همان توليت تفويضي يا جديدي) براي او رسيد تا در موقوفات و امور آستانه مقدسه رسيدگي نمايد و توليت آنجا را بر عهده بگيرد و چنين مقرر شد كه سادات رضوي متولي شرعي، و سادات حسيني متولي عرفي و يا دولتي (تفويضي) باشند و انتظام امور آستانه با آنها باشد.



رفته رفته سادات رضوي ضعيف شدند و سادات حسيني نفوذ بيشتري پيدا كردند و به مرور زمان توليت مطلق آستانه مقدسه را در دست گرفتند. البته بعد از انقراض سلسله صفويه نيز كه سلاطين افشار و زند و قاجار بر سر كار آمدند، رسم صفويه را كه بر اساس توليت قديم و جديد بود، بر هم نزدند و به همان ترتيب، عمل مي كردند. در اين بين، سادات رضوي علاوه بر توليت اوقاف خاص آستانه، در بسياري از مواقع، استيفاي حرم را نيز عهده دار بوده و در آستانه مقدسه مشاغل گوناگون داشته اند، اما قدرت غالب با سادات حسيني بوده است.(5)



افضل الملك در سفرنامه خود مقداري جانب سادات رضوي را گرفته و به خاندان سادات حسيني بدبينانه نگريسته است. اگرچه بسياري از مطالب را درست نوشته، اما بايد گفت كه در حدود يك قرن، بعد از دگرگوني در اداره اوقاف و آستانه ها، سادات حسيني توليت آستانه مقدسه را بر عهده نداشتند و سلاطين صفوي اين منصب را به بعضي از امرا و بزرگان اهل علم كه از سادات حسيني نبوده اند، مي سپردند؛ افرادي مثل: مولانا آقاجاني تبريزي، علي قلي خان خلجي قمي و ديگران. و اين انتصابها نشان مي دهد كه نگرش افضل الملك با تحولات و واقعيات متفاوت است.



در عين حال، درست است كه مدتي توليت به غير سادات حسيني سپرده مي شده، اما به نظر مي رسد كه تحت اشراف و نظارت سادات حسيني به اين مقام رسيده اند؛ زيرا سادات حسيني در مشاغل مهم ديواني، قضايي، مذهبي و ديني اشتغال داشتند و در مسافرتهاي شاهان همراه آنها بودند؛ لذا به احتمال زياد، اين متوليان با نظر آنها و يا در بعضي موارد به نيابت از آنان در آستانه مقدسه متولي مي شدند و امور آستانه را انتظام مي بخشيدند، تا هم آنان به كارهاي مهم تر خود برسند و هم سادات رضوي دوباره به توليت مطلق آستانه دست نيابند و خود بتوانند بعدها به قم آمده، توليت مطلق آستانه را عهده دار شوند.



نكته ديگر اينكه توسعه حرم مطهر و اضافه شدن مزارات شاهان صفوي و اضافه شدن موقوفات حرم مطهر، ايجاد توليتي قوي تر و منظم تر را اقتضا مي كرده كه به نظر مي رسد توليت قديمي نتوانسته آن چنان كه شايسته است از عهده اين مهم برآيد.



فصل چهارم




متوليان جديدي يا تفويضي كه از سادات حسيني و رضوي نبوده اند








1. مولانا آقاجاني تبريزي




وي مردي دانشمند و فاضل و از علماي بزرگ عصر خود بوده و در اواخر قرن دهم هجري قمري، مدتي متولي آستانه مقدسه حضرت معصومه عليهاالسلام بوده است. او در ذي حجه سال 999 ه . ق. پس از تشرف به مكه مكرمه و انجام مراسم حج و طواف ركن و مقام در آن بلده طيبه و معظمه، جان به جان آفرين تسليم كرد و در همانجا به خاك سپرده شد.(6)







2. ميرزاي عالميان خواجه ميرزا محمد شفيع كدكني نيشابوري(7)




ميرزا محمد شفيع، نياي نور جهان زن جهانگير و ممتاز محل، مادر اورنگ زيب و دار اشكوه است.(8) وي از شيخ زاده هاي كدكن از توابع نيشابور بوده است. آقاي محمد تقي دانش پژوه در مقدمه «فهرست نسخ خطي كتابخانه آستانه مقدسه قم»(9) به نقل از آقاي دكتر عطاردي متولي آستان مقدس حضرت عبدالعظيم حسني عليه السلام در ري بيان مي كند كه ميرزا محمد شفيع كدكني نيشابوري متولي آستانه قمبوده است.



وي در عنفوان جواني در مشهد مقدس نزد كتّاب سركار حاكم، نويسندگي را آموخت و ملازم كاظم قلي خان پرناك شد و بعد از فوت كاظم قلي خان، وزيرِ ابراهيم خان تركمان شد. وقتي ابراهيم خان تركمان از منصب خود بركنار شد، ميرزا محمد شفيع نيز در اردوي معلي بي سر و سامان گشت تا اينكه در سال 1000 ه . ق. هنگامي كه فرهاد خان به نيشابور مي رفت، در توشقان نزد خان رفت و التماس ملازمت وي را نمود و چون رخصت ملازمت و همراهي يافت، در آن سفر به تحرير مكتوبات اقدام نمود و رفته رفته جوهر قابليت او ظاهر گشته، به رشد و كارداني رسيد و روز به روز بر عزّت و اعتبارش افزوده شد و بارها فرهاد خان در حضور شاه عباس اوّل زبان به توصيف او گشود و از كارداني او اظهار خشنودي كرد.



بعد از فرهاد خان مورد لطف شاه عباس نيز قرار گرفت و به وزارت كل گيلان منصوب شد و در آن منصب خدمات پسنديده به جاي آورد و به او خطاب عالي ميرزاي عالمياني نمودند و بعد وزارت، دارالسلطنه قزوين نيز به او واگذار شد و در سال 1015 ه . ق. منصب وزارت كل خراسان هم به مناصب وي اضافه شد و رتق و فتق و تنظيم امور آن ولايت و جميع امور ملكي و مالي و عزل و نصب عمال و كلانتران به رأي و رويّه او منوط و مربوط گشته، اختيار و اقتدار تامّ يافت.



ميرزا محمد شفيع با امراي خراسان خصوصاً محراب خان، حاكم مشهد مقدس، سلوك ناهنجار پيش گرفت؛ لذا حسب الامر شاه عباس از مناصب مذكور عزل و چند گاهي از قرب دربار شاهنشاهي دور افتاد و در بيلاقات اصفهان مريض گشته، به قزوين رفت و در آنجا بيماري او شدت يافت و در اثر بيماري در اوايل سال 1018 ه . ق. (سال بيست و سوم جلوس شاه عباس) از دنيا رفت.



از گماشتگان او بهزادبيك استرآبادي وزير گيلان و اصلان بيك وزير قزوين و ميرزا ابوالقاسم وزير مازندران كه از بستگان وي بود و همچنين خواجه كمال الدين حسيني وزير مشهد مقدس بوده اند.(10)







3. علي قلي خان خلجي قمي




وي فرزند قرچقاي خان مي باشد. علي قلي خان فيلسوف و حكيم و دانشمند بزرگ قرن يازدهم هجري قمري مي باشد كه در سال 1020 ه . ق. متولد شده و در سال 1097 يا 1098 و يا 1099 ه . ق. درگذشته است.(11) آثار گرانبهاي متعددي از او برجاي مانده است،(12) مثل: احياء حكمت، الاربعون حديثا، الايمان الكامل، ايمان و كفر، تعليقات بر شرح اشارات خواجه طوسي، التمهيدات، التنقيحات، خزائن جواهر القرآن و غير آن.



او از شاگردان برجسته محقق آقا حسين خوانساري و ملا حكيم شمس الدين گيلاني بوده(13) و در دوره شاه عباس دوم يا شاه سليمان مدتي متولي آستانه مقدسه بوده است.(14)







4. مهدي قلي خان




مهدي قلي خان، فرزند علي قلي خان بن قرچقاي خان است. او مدتي در دوره شاه سلطان حسين يا شاه سليمان متولي آستانه مقدسه بوده است.(15)



وي شاعر، اديب و دانشمند بوده و تخلص او در شعر صفا(16) بوده است. دو اثر براي او نقل شده: يكي «ديوان صفا قمي» و ديگري «سماء الاسماء» كه در لغت عربي به فارسي است و كتاب مفصّل و بزرگي مي باشد.(17)



مدرسه خان قم كه در گذر عبدالله خان است، توسط او در سال 1123 ه . ق. ساخته و تأسيس شد.(18) قبر وي در حجره كنار راهرو ورود مدرسه خان است كه پس از احداث خيابان ارم اين شهر جزء پياده رو شده است.(19)







5. نظر علي بيك




او بايد نظر علي بيك، فرزند نجف قلي بيك، ناظر بيوتات سركار خاصه شريف باشد كه پدر او مدرسه اي در قم بنا كرده و خود وي در 8 ذي قعده سال 1115 ه . ق. در پيرامون اين شهر كشته شد و در طِنابي(20) كه به جهت مرقد شاه سليمان در آستانه حضرت معصومه عليهاالسلام ساخته بودند، به خاك رفت.(21) او مدتي متولي آستانه قم بوده است.(22)







6. ميرزا سيد محمد حسين




ميرزا سيد محمد حسين، فرزند ميرزا سيد احمد رضوي قمي است و آخرين متولي شرعي آستانه مقدسه قم بوده است. وي در اواخر عهد پادشاهي محمد شاه به معاضدت مرحوم ميرزا نصرالله صدر الممالك كه از عظماي امراي پادشاهي بود، به توليت آستان فاطمه معصومه عليهاالسلام سرافراز شد تا آنكه اين پادشاه از دنيا رفت. و چنان كه گفته شد ايشان به دنبال تجديد فرمان و تنفيذ حكم توليت شرعي از طرف شاه جديد، ناصرالدين شاه بوده، و در كتاب «تربت پاكان» آمده است(23) كه او بدين منظور به دار الخلافة رفته كه در اين حين، فتنه بابيه به اوج خود مي رسد و سر خيل اين فتنه حاجي محمد علي در قلعه طبرس مازندران بوده است. بنابراين ميرزا سيد محمد حسين فرمان توليت را در دست كتّاب دفترخانه نا تمام گذاشته، به سوي قلعه طبرس مي رود.



حال معلوم نيست فرمان توليت، توليت قديمي بوده يا توليت تفويضي. از اين رو، نام ميرزا سيد محمد حسين هم در اينجا ذكر شد و هم در توليت قديمي.



او را در اين جريان «به جرم دستياري با بابيان از قم به تفصيليكه در تذكره شعراء و جنگ فيض آمده است، به عتبات عاليات تبعيد نمودند و وي تا پايان زندگي در كاظميه مقيم بود و در همان جا درگذشت. پيداست كه اين اتهام بي اساس از سوي دشمنان سيد بر او وارد آمده بود».(24)

پاورقي





1) ر. ك: «راهنماي قم» ص 105.

2) ر. ك: «سياحتنامه شاردن» ترجمه محمد عباسي، ج 3، ص 77.

3) ر. ك: همان، صص 77 - 76؛ «دستور الملوك» فصل چهارم از باب يكم؛ «سازمان اداري حكومت صفوي» ص 261.

4) ر. ك: «راهنماي قم» صص 106 - 105؛ «سياحتنامه شاردن» ج 3، ص 77؛ «دستور الملوك» ص 261؛ سازمان اداري حكومت صفوي» ص 261.

5) ر. ك: «سفرنامه قم» افضل الملك، صص 206 - 204.

6) ر. ك: «تربت پاكان» ج 1، ص 243؛ «خلاصة التواريخ» ص 99، چاپ ويسبادن.

7) ر. ك: «تاريخ عالم آراي عباسي» اسكندر بيگ تركمان، ج 2، ص 708 و 803 و 1093؛ «فهرست نسخ خطي كتابخانه آستانه مقدسه قم» ص 82.

8) ر. ك: «فهرست نسخ خطي آستانه مقدسه قم» ص 82.

9) همان.

10) ر. ك: «تاريخ عالم آراي عباسي» ج 2، صص 804 - 803.

11) ر. ك: «الذريعة» ج 20، ص 228؛ «تذكره نصرآبادي» محمد طاهر نصرآبادي اصفهاني، ص 31؛ «تربت پاكان» ج 1، ص 243.

12) ر. ك: «تربت پاكان» ج 2، ص 236؛ و همچنين جاهاي مختلف «الذريعة».

13) ر. ك: «خدمات متقابل اسلام و ايران» مرتضي مطهري، ص 592؛ «الذريعة» ج 1، ص 308.

14) ر. ك: «تربت پاكان» ج 1، ص 243؛ «تذكره نصرآبادي» ص 31.

15) ر. ك: «تربت پاكان» ج 1، ص 244، به نقل از «جنگ شماره 4808 خطي كتابخانه مركزي دانشگاه تهران» (معرفي شده در فهرست آنجا 14: 3845)، ص 174.

16) ر. ك: «تذكره نصرآبادي» محمد طاهر نصرآبادي، ص 31؛ «تربت پاكان» ج 2، ص 241 - 235؛ «فرهنگ سخنوران» خيّامپور، ص 337.

17) ر. ك: «الذريعة» ج 9، صص 610 - 609 و ج 12، ص 228؛ «تربت پاكان» ج 1،ص 244.

18) ر. ك: «الذريعة» ج 12، ص 228؛ «تربت پاكان» ج 2، ص 235.

19) ر. ك: «تربت پاكان» ج 2، ص 241.

20) طنابي: تالار، اطاقي وسيع.

21) ر. ك: «تربت پاكان» ج 1، ص 244؛ «وقايع السنين» صص 554 - 553.

22) ر. ك: «تربت پاكان» ج 1، ص 244، به نقل از «مجموعه 2591 خطي كتابخانه مركزي دانشگاه تهران» (شناسنامه شده در فهرست آنجا 9: 1422 - 1395)، نامه شماره 92 هامش، كتابتي كه ميرزا محمد جعفر، وزير سابق قلعه ايروان به خدام نظر علي بيك متولي قم نوشته است.

23) ر. ك: «تربت پاكان» ج 1، صص 245 - 244، به نقل از «تذكره فيض» ش 145، كتابخانه آيةالله مرعشي و جنگ شماره 146 همان جا، هر دو در عنوان وفا - ميرزا آقا.

24) تربت پاكان» ج 1، ص 245.