امامزاده سيد عبدالله(قلعه صدري)


بقعه امامزاده سيد عبدالله در انتهاي خيابان نيروگاه واقع شده كه قبلا در يكفر سنگي شهر و نزديك دهكده قلعه صدري بوده و الآن بجهت توسعه شهر قم جزء امامزادگان مدفون در داخل قم محسوب مي گردد.



بهر حال همانطوريكه در بالاي مدخل احداثي شاهزاده سيد عبدالله نوشته شده وي از احفاد امام سيد الساجدين علي بن الحسين(ع) مي باشد كه مرحوم ناصر الشريعه در كتاب خود(594)مي نويسد؛"گويند مدفون دراين بقعه شاهزاده عبدالله از اولاد امام زين العابدين(ع) است و ظاهرا نسب او از اينقرار مي باشد؛ شاهزاده عبدالله بن عباس بن عبدالله الشهيد بن حسن افطس بن علي بن امام زين العابدين(ع)".



و دليل مرحوم ناصرالشريعه هم ظاهرا گفتار تاريخ قديم قم(595)مي باشد كه مي نويسد؛"ديگر از امامزاده هائيكه بقم آمدند عبدالله بن عباس بن عبدالله الشهيد بن حسن افطس بن علي بن امام زين العابدين(ع) بود كه از بصره بقم آمد و او با علي بن محمد علوي صاحب زنج در بصره بود و چون صاحب زنج را در بصره بقتل رسانيدند عبدالله بن عباس در قم دو پسر بنام ابوالفضل العباس و ابوعبدالله حسين ملقب به ابيض و سه دختر بدنيا آمدند و...



و از عباس بن عبدالله بن عباس بن عبدالله الشهيد، ابوعلي احمد به وجود آمد و اما ابوعبدالله حسين ابيض بن عبدالله بن عباس از قم به ري رفت و عقب او در ري هستند".



پس با عبارات فوق مؤلف تاريخ قديم قم ثابت شد كه جناب عبدالله ابيض بن عباس به قم تشريف آورده و از وي دو پسر بدنيا آمد و بر اين اساس است كه مرحوم صاحب انوار المشعشعين(596)احتمال داده كه مدفون در بقعه چهار امامزاده در خيابان 15 خرداد همين شاهزاده عبدالله مورد نظر باشد و در جاي خود گفته شد كه مدفون در آن بقعه جناب شاهزاده ابوعبدالله حسين بن علي بن عمر بن حسن الأفطس و سه تن از فرزندان وي مي باشند.



دلائل نگارنده مبني بر مدفون بودن عبدالله ابيض



در بقعه شاهزاده سيد عبدالله



همانطوريكه معلوم گرديد بدونه هيچ شكي جناب عبدالله ابيض به اين شهر(قم) رحل اقامت افكندند و مؤيد قول ما، گفتار تاريخ قديم قم بود كه اشاره شد.



ولي مشكل اصلي اينجاست كه آيا مدفون در اين بقعه جناب عبدالله ابيض است يا شخصيت و امامزاده ديگر؟ چونكه در ري، مقبره و بقعه اي است كه گفته مي شود عبدالله ابيض بن عباس بن عبدالله الشهيد در آنجا مدفون مي باشد و كثرت شهرت وي هم خود دليل محكمي بر دفن آن شاهزاده در ري دارد و از طرفي هم بقعه و مدركي چون تاريخ قديم قم كه همه علماء و مورخين بر وثاقت وكمال ديانت مؤلف آن اذعان و اعتراف دارند، ثابت مي كند كه مدفون در اين بقعه جناب امامزاده سيد عبدالله ابيض بن عباس بن عبدالله اشهيد مي باشد، و از طرفي هم معقول نيستكه يك شخص در دو مكان داراي گنبد و بارگاه جداگانه اي داشته باشد، لذا صاحب انوار المشعشعين(597)مي فرمايند به احتمال زياد جناب شاهزاده سيد عبدالله ابيض در قم مدفون مي باشد زيرا مؤلف تاريخ قم فرمودند"و اما ابوعبدالله حسين ابيض بن عبدالله از قم بري رفت و اعقاب او در ري هستند" و در مورد هجرت خود عبدالله ابيض صحبتي به ميان نياورد، لذا سكوت مؤلف تاريخ قديم قم بر عدم هجرت عبدالله ابيض به ري خود اقوي دليل بر مدفون بودن وي در اين شهر دارد(598).



و وي در مقام تضعيف قول كسانيكه مدفون در ري را عبدالله ابيض دانسته اند از قبيل صاحب كتاب(عمده الطالب)(599)و صاحب كتاب(مجاس المؤمنين)(600)و غيره، در قابل اشخاصي كه مدفون در ري را ابوعبدالله حسين ابيض ابن عبدالله مي دانند گفته است؛ كه احتمال مي رود ابوعبدالله حسين ابيض كنيه او تدريجا بر اسم او غلبه يافته باشد و بمرور ايام در لفظ ابوعبدالله هم تخفيفي بوجود آمده وبجاي ابوعبدالله حسين ابيض، عبدالله ابيض گفته شده باشد و نيز محتمل است كه عبدالله بن حسين بن عبدالله ابيض بن عباس كه شاعر بوده است نيز با پدر خود ابوعبدالله حسين ابيض در آن بقعه مدفون بوده و بقعه بنام عبدالله شهرت يافته باشد.



و از طرفي هم سواي گفتار مرحوم صاحب تاريخ قديم قم اكثر علماء انساب قائل شده اند كه جناب ابوعبدالله حسين بن عبدالله ابيض بن عباس در ري مدفون مي باشد كه من جمله آنها عبارتند از؛



1ـ فخر رازي در كتاب(الشجره المباركه)(601)مي آورد كه؛



"اما عباس بن عبدالله الشهيد، فعقبه من رجل واحد، و هو عبدالله ابو محمد الابيض. و عقب عبدالله الابيض هذا من ثلاثه: الحسين الابيض يلقب"هريشه" الشاعر من ساكني الري. و العباس أبوالفضل الأبيض، و علي يلقب"هريشه" و اكثرهم عقبا الحسين الشاعر".



يعني نسل عباس بن عبدالله الشهيد از يك پسر بنام عبدالله الابيض است كه نسل او از سه پسرش يكي حسين ابيض كه شاعر و ساكن در ري بوده و...



2ـ ابن عنبه در كتاب(عمده الطالب)(602)تصريح نموده كه:



"اما عباس بن عبدالله الشهيد، فعقبه قليل منهم؛ الابيض الشاعر و هو ابوعبدالله الحسين بن عبدالله بن العباس المذكور و قال الشيخ ابوالحسن العمري، الابيض هو عبدالله بن عباس.



فأما ابوصر البخاري فقال انه الحسين بن عبدالله بن العباس و قال مات بالري".



ما حصل مطلب اينكه، صاحب عمده الطالب هم از ابونصر بخاري نقل كرده كه مدفون در ري ابوعبدالله حسين بن عبدالله ابيض است نه خود عبدالله.



3ـ ابواسماعيل ابراهيم بن ناصر بن طباطبا كه در قرن پنجم مي زيسته دركتاب(منتقله الطالبيه)(603)خود تصريح نمود كه مدفون در ري جناب حسين بن عبدالله الابيض مي باشد و مي فرمايد:



"ذكر من ورد الري من اولاد الحسن الافطس ابن علي بن علي، منهم من ولد عبدالله بن الحسن الأفطس



(بالري) من نازله الكوفه و هو الشاعر ابوعبدالله الحسين بن عبدالله الاصغر الأبيض ابن العباس بن عبدالله بن الحسن الأفطس".



بنابراين معلوم گرديد كه جناب شاهزاده ابوعبدالله حسين در ري مدفون مي باشند(604)و پدر بزرگوارشان به تصريح تاريخ قديم قم در اين شهر(قم) رحل اقامت افكنده بودند لذا چون از هجرتش در آن كتاب سخني بميان نيامده و در داخل قم هم تنها يك بقعه بناء عبدالله وجود دارد چنين مي توان استدلال كرد كه به احتمال بسيار قوي جناب سيد اجل شاهزاده عبدالله الابيض بن عباس بن عبدالله الشهيد بن حسن افطس بن علي الأصغر بن امام زين العابدين(ع) در اين بقعه مدفون مي باشد.



كه مؤيد قول ما باز هم كتاب منتقله الطالبيه صفحه 257(605) و تاريخ قديم قم مي باشد، ولي متأسفانه با اينكه اين امامزاده واجب التعظيم با چهار واسطه به امام سجاد(ع) برمي گردد. خيلي دردآور است كه بقعه او در كمال سادگي باشد لذا از تمام مؤمنين خصوصا تجار و كسبه عاليمقام تقاضا مي گردد كه در توسعه بقعه اين امامزاده همت كافي را مبذول نمايند.



حالات اجداد شاهزاده سيدعبدالله ابيض و ذكر اولاد وي



همانطوريكه در مقدمه كتاب گفته شد، كتابي كه مستقلا در مورد زندگاني امامزادگان نوشته شود، بسيار كم است لذا از شخصيت والاي اين اختران فروزان و انوار پراكنده اطلاع دقيقي در دست نيست، و اين حقيقت هم به وضوح آشكار مي باشد، چرا كه در جاه جاي كشور پهناور جمهوري اسلامي ايران بقاعي منسوب به اولاد و احفاد ائمه(ع) موجود مي باشد و طبق آماري كه اين حقير به دست آورده بالغ بر 15 هزار بقعه در اين سرزمين نورافشاني مي نمايند كه متأسفانه غالبا‌از تاريخ تولد و وفات و هجرت مدفونين و شجره نامه هر يك و كيفيت ورود و زندگاني و مدت عمر و تعداد اولاد و... در دست نمي باشد و مادر اين مجموعه(چهل و پنج جلدي انوار پراكنده) به عنايت حضرت باري تعالي، سعي مي نمائيم اطلاعات مفيد و حتي المقدور تحقيق در شجرنامه هر يك و همراه با زندگاني و كرامات ديده شده تقديم خوانندگان عزيز نمائيم.



اما جد امامزاده سيد عبدالله ابيض جناب سيد جليل القدر امامزاده عبدالله الشهيد بن حسن افطس(606)بن علي الأصغر بن امام زين العابدين(ع) مي باشد و اين عبدالله همان كسي است كه به دست برامكه بقتل رسيد(607)و داستان شهادت وي از اين قرار است.



در كتب انساب مسطور است كه هنگامي حسين بن علي شهيد فخ بر عليه خليفه وقت قيام نمود جناب عبدالله بن حسن افطس هم بياري او شتافت و در فخ حاضر گرديد و چنان شمشير مي زد كه نوشت اند دو شمشير را بر طرف دشمن حمايل مي نمود و چون حسين شهيد فخ اين شجاعت وي را مشاهده كرد، وصيت نمود كه پس از وي فرماندهي سپاه با او باشد، اما چون سپاه دشمن زياده از حد و تا دندان مسلح بودند، لذا طولي نكشيد كه حسين بن علي بن شهادت رسيد و افراد باقي مانده وي هم منهزم گرديدند و خود عبدالله بن افطس هم در چنگ سپاهيان هارون الرشيد اسير شد.



عبدالله همچنان دربند بود تا اينكه او را نزد هارون بردند و هارون هم وي را در حبس جعفر بن يحيي برمكي انتقال داد، چون عبدالله در زندان دلتنگ شد، براي هارون الرشيد نام نوشت و در آن نامه ويرا به دشمنام و سب ياد نمود ولي هارون از آن نامه و مضمونش ناراحت نشد بلكه به رحم آ،د و دستور داد تا درباره او ارفاق نمايند و دركار او توسعه بدهند، تا اينكه دريكي از روزها جعفر برمكي در مجلس خليفه حاضر بود كه هارون مي گفت"اللهم اكفنيه علي يدي ولي من اوليائي و اوليائك" جعفر پس از شنيدن اين جمله از خليفه، دستور داد تا در شب عيد نوروز، سر عبدالله را از بدن جدا نمايند و روز عيد سرمطهر او را تحفه هاي ديگر براي خليفه هديه فرستاد و سپس بتصور اينكه خليفه از اين عمل ظالمانه اش تحسين و تقدير خواهد كرد، شخصا بنزد هارون حاضر گشت و سرپوش را از روي طبق برچيده هدايا را به خليفه اظهار نمود.



چون چشم هارون به سر بريده عبدالله افتاد توجه اش را جلب نمود و با اينكه بدون امر او، جعفر دست به اين كار زده بود، خود را خود داري نمود و چيزي بر زبان نياورد.



اما جعفر برمكي براي خود نمائي اظهار داشت، براي اينكه در چنين روزي خليفه را مسرور و خوشحال سازم چيزي بهتر از اين كه سردشمن تو و دشمن پدران تو را بهديه آورم نيافتم، لذا سر عبدالله ابيض را كه بزرگترين دشمن شما بود تقديم مي نمايم، هارون از دين آن سر و بيانات فريبانه و چاپلوسانه جعفر در غضب شد و پس از رفتن وي به خادم خود دستور داد كه برود و سر جعفر را از بدن جدا سازد.



مسرور خادم هارون هم براي كشتن جعفر نزد وي آمد، به او گفت خليفه به من امر نموده تا سر تو را از گردنت جدا كنم، جعفر با حالت پريشان علت را پرسيد و مروز گفت؛ بجهت آنكه تو پسر عم او عبدالله بن حسن افطس بن علي الاصغر بن امام زين العابدين(ع) را بدون اذن خليفه بقتل رساندي و با اين عمل حكم مرگت را خليفه صادر نمود، در هنگاميكه جعفر مشغول راه و چاره بود، مسرور غلام خليفه گردن جعفر را زد و سر بي جان وي را نزد خليفه برد و وي امر كرد تا بدن عبدالله الشهيد را بخاك سپردند.



و دركتب انساب مسطور است كه عبدالله به(سوق الطعام بغداد) مدفون و در آنجا داراي مشهد و مزاريست و در اعقاب او هم نوشته اند كه وي از دو پسر به اسامي عباس و محمد نسل دارد در مورد عباس بن عبدالله الشهيد دركتاب تاريخ قديم قم چنين توصيف شده كه:



مؤلف تاريخ قم(608)از احمد بن اسماعيل سمكه نحوي روايت كرده است كه"چون ابومسلم محمد بن بحر اصفهاني والي و عامل قم شد در هر روز جمعه سوار بر اسب خود مي نشست و به زيارت رؤساي قم مي رفت و حقوق ايشان را بجاي مي آورد، اتفاقا در يك روز جمعه سوار بر اسب شد و من هم همراي او بودم كه به زيارت عباس بن عبدالله علوي رفت و چون به در خانه او رسيد ديد كه عباس در سراي خود نشسته و گرد اگر خود قفسهائي از قمريان و مرعان را نهاده است، ابومسلم چون اين بديد بر او سلام كرد و بازگرديد و در بين راه بمن گفت تشبيه نميكنم عباس را مگر بمردماني كه بدرب طاق بغداد مي باشند".



شايد چون عباس سرگرم تفريح بر قمريان بوده و حاكم را زياد تحويل نگرفته وي چنين گفتاري را ابراز نموده باشد كه دليل بر قدح وي نيست.



بهرحال از عباس بن عبدالله الشهيد يك فرزند نسل باقي مانده و آن هم عبدالله ابومحمد الابيض مي باشد و عقب وي هم از سه فرزند وي يكي ابوعبدالله حسين شاعر است كه در سنه 319 در ري وفات يافت و نسل وي منقرض گشته ولي عده اي از علماء انساب براي وي نسلي قائل هستند و ديگري عباس ابوالفضل الابيض و علي مي باشند(609).



توصيف بقعه امامزاده شاه سيد عبدالله الابيض



همانطوريكه اشاره شد بقعه مورد نظر در انتها خيابان نيروگاه واقع شده كه از دور ايوان و مدخل اصلي بقعه كه به ارتفاع تقريبي پنج متر و طول 6 و عرض 30/ 1 مي باشد نمايان است در داخل صحن بزرگ بقعه اي بسيار محقر كه در شأن اين امامزاده نيست وجود دارد كه داراي دو كفشكن شمالي و جنوبي مي باشد و جدار خارجي بقعه از آجر و خالي از هرگونه تزيين بوده و بر فراز آن گنبد عرقچيني خشتي بچشم مي خورد و در زير گنبد مرقد مطهر امامزده عبدالله ابيض است كه با ضريحي سبز رنگ چوبي مشبك محفوظ مي باشد.



در پايان بايد اظهار تأسف نمود با وجود اينكه مدفون در اين بقعه با چهار واسطه به امام زين العابدين(ع) برمي گردد داراي بقعه محقر كه فاقد شأن اين سيد جليل است ساخته شده، لذا از اداره اوقاف و امور خيريه استان قم و همچنين از مردمان خير و نيكوكار و عاشقان به خاندان عصمت و طهارت تقاضا مي گردد كه در توسعه و احداث بقعه اي مجلل همراه با بيوتات و حجرات و ضريحي از نقره و مطلا و ديگر امور براي تسهيل امر زائران عنايت كافي را مبذول فرمايند.

پاورقي

(594)ـ تاريخ قم صفحه 129.



(595)ـ تاريخ قم صفحه 225 نقل از انجم فروزان صفحه 165.



(596)ـ انوار المشعشعين جلد 2 صفحه 117.



(597)ـ به نقل از انجم فروزان صفحه 166.



(598)ـ ولي صاحب كتاب انوار المشعشعين قائل است كه شاهزاده عبدالله ابيض در مقبره چهار امامزاده مدفون مي باشد و ما قبلا طبق دلائلي از مرحوم عباس فيض احتمال وي را رد نموده به آنجا رجوع گردد.



(599)ـ عمده الطالب صفحه 315.



(600)ـ مجالس المؤمنين صفحه 176.



(601)ـ الشجره المباركه صفحه 177.



(602)ـ عمده الطالب صفحه 215.



(603)ـ منتقله الطالبيه صفحه 164 و 165. و همچنين در كتاب تهذيب الانساب صفحه 255بر اين مطلب تصريح نموده كه ما به جهت اطاله گفتار از ذكر آن صرفنظر نموديم.



(604)ـ كما اينكه در تابلوئي به تصريح چند تن از علماء ري به اين حقيقت اشاره شده و بر درب ورودي به روضه مطهره امامزاده نصب گرديده است.



(605)ـ در اين صفحه از كتاب منتقله الطالبيه نوشته شده كه جناب شاهزاده عبدالله الابيض بن عباس وارد قم شدند و از ايشان چند فرزند كه اسامي آنها را نام مي برد به وجود آمده كه اگر از قم به جاي ديگر منتقل مي گشت هر آئينه در كتاب خود به آن اشاره مي فرمود.



(606)ـ چون از حالات حسن افطس در بخش چهار امامزاده گفته شده از ذكر آن در اينجا صرفنظر گرديد.



(607)ـ داستان شهادت وي در كتاب عمده الطالب صفحه 315 و الشجره المباركه صفحه 176 و 177 و سراج الأنساب صفحه‌163 و انساب فخري صفحه 83 موجود بوده و ما از كتاب انجم فروزان صفحه 164 نقل مي نمائيم.



(608)ـ تاريخ قم صفحه 224.



(609)ـ عمده الطالب صفحه 315 و الشجره المباركه صفحه 177.