مردان سبز پوش






چه روزهايي بر تاريخ قم گذشت ورود و عطر افشاني اش نقطه عطفي در تاريخ اين شهر بود و رفتنش غمبارترين روز را براي قم به ارمغان آورده است .

آل سعد سردابي در ملك موسي بن خزرج حفر كردند تا پيكر محبوبه خدا را در آن دفن كند . مقدمات تدفين آماده شده بود . زنان متقي و پارسا گل برگهاي پيكر معصومه (س) را به اشك چشم غسل دادند و آماده بودند تا پيكر بانو را بر شانه هايشان تا بي كران افق تشييع نمايند . چه سخت است خدايا ! پيكر پاك يك گل در ميان خاك پنهان گردد. چه سخت است وقتي كه بادهاي زرد گلبرگ هاي نوشكفته گلي را پرپر كنند . چه سخت است با خاندان آفتاب همنشين بودن و پس ازمدت كوتاهي دل كندن ازاين همه روشنايي .

چه سخت است خدايا ! چه سخت است.هر وقت عطر نمازش در آسمان شهر مي پيچد،شميم قنوتهاي زهراي مرضيه و نسيم مظلوميت زينب عليهماالسلام بر شهر وزيدن مي گرفت و حالا بار ديگر شهر در روز مرگي خود غوطه ور است . آه كه چقدر احساس تنهايي مي كنيم معصومه (س) يك دنيا صفات پاك و پسنديده بود كه همه را از پدر و برادرش آموخته بود و هم اكنون اين تنديس سلوك است كه به سمت خدا سفر مي كند .

پيش از اينكه جمعيت سوگوار برسند قاصدكها خود را به قبر بانو سپرده بودند و با خاك نجوا مي كردند و عطر خاك را به حافظه خود مي سپردند و اشك چشمان خود را با خاك بستر عروج بانو مي گرفتند .

ستاره ها مات و مبهوت به قبر مي نگرند و منتظرند تا آخرين نگاههاي خود را وقف بانوي خوبيها نمايند.

جمعيت از راه مي رسد تا پيكر محبوبه را به سرداب برند و به خاك بسپارند ... اما چه كسي ؟ چه كسي توان اين خاك سپاري را دارد ؟! سئوالي بود كه درتمام چشمها جرقه مي زد ...

صداي گامهاي سواراني از دور به گوش مي رسد ...

- دست نگهداريد دو سوار نقاب پوش به اين سمت مي آيند .

نگاههاي نگران به سمت ديگر كشانده مي شوند دو سوار مي آيند با قامتي رشيد استوار و با صلابت از اسبها به پايين مي آيند بر بانو نماز مي گذارند پروانه ها هم به آنها اقتدا مي كنند و بانو را به قبر مي سپارند . مردم همچنان مبهوت در حضور نوراني مردان سبز پوشند كه سوار بر اسب در انتهاي افق محو مي شوند ؛ گويي زمان از حركت ايستاده بود وقتي مردان سبزپوش به خاكسپاري بانو مشغول بودند . هق هق گريه قاصدكها و مبهم خواندن فاتحه به گوش مي رسيد . آه آن گرد خاكستري كه روي قبر بانو باقي مانده چيست ؟

آري بالهاي سوخته پروانه هاست و امروز آنها هم سوختند . هم جامه دريدند و هم خاكسترشان را باد با خود تا جوار حضرت او برد ...