بوستان معصومه (همراهان حضرت معصومه عليهاالسلام)


روشن است كه حضرت معصومه سلام الله عليها در شرايط حاكم بر آن عصر و نا امنى جاده‌ها، با همراهانى قابل اعتماد و مسلح به مسافرت پرداخت. اگر حسن بن محمدقمى، نويسنده تاريخ قم سخن از آن به ميان نياورده است، دليل بر عدم صحتش نيست. به نظر مى‌رسد كه نويسنده مزبور تنها به بخشى از تاريخ زندگانى حضرت معصومه سلام الله عليها اشاره كرده يا تنها بر بخشى از حقايق آن دست يافته است.

در كتاب الانساب، اثر مجدى، نسب شناس معروف از همراهى ميمونه، خواهر حضرت معصومه سلام الله‌ عليها با ايشان در آن سفر مهم ياد شده است.(1)

با توجه به سخن آية الله مرعشى نجفى كه در كنار حضرت معصومه سلام الله عليها دو كنيز ايشان نيز دفن شده‌اند، مى‌توان حدس زد كه آنان هم در مسافرت به مرو ملازمش بودند(2)؛ يكى از نويسندگان درباره همسفر بودن حمزة بن موسى بن جعفر با حضرت معصومه در هجرت به مرو مى‌گويد: "در نسخه(اى) از كتاب تاريخ قم مذكور بوده كه حمزة بن موسى بن جعفر همراه فاطمه بوده و معلوم است (كه) ناموس كبرى تنها و بى‌محرم از مدينه تا مشهد حركت نمى‌كند. گويا حمزه بعد از وفات فاطمه (زنده) بوده و در قم وفات كرده است." وى در دنباله، درباره همراهى ميمونه با حضرت معصومه سلام الله عليها مى‌گويد: "مى‌توان گفت كه ميمونه با فاطمه بوده تا (آن كه سرانجام) در نزد آن حضرت مدفون شده است."(3)

جعفر مرتضى عاملى، پژوهشگر سترگ معاصر درباره همراهان حضرت معصومه سلام الله عليها و علت وفات ايشان مى‌گويد: حضرت معصومه سلام الله عليها در راس يك قافله 22 نفرى متشكل از علويان و برادران امام رضا عليه السلام براى ديدار با آن امام همام رهسپار ايران گرديد. وقتى مامون از ورود آنان اطلاع يافت، دستور داد همگى آنان را از ميان بردارند. لذا تمامى افراد گروه مزبور به قتل رسيدند. گويند حضرت معصومه سلام الله عليها نيز به طريقى در شهر ساوه مسموم شده و پس از مدتى كوتاه به شهادت رسيد.

در برخى از كتاب‌هايى كه صحت مطالب آن‌ها به اثبات نرسيده، درباره همسفران حضرت معصومه سلام الله عليها آمده است:

"... ستّي* فاطمه، ملقب به معصومه خاتون در سال دويست و يك هجرى، زمان ولايتعهدى حضرت امام رضا عليه‌السلام با برادران خود؛ فضلعلى و جعفر و هادى و قاسم و زيد، با بعضى از برادرزادگان و چند خدمه از بغداد به عزم ديدار برادر، عازم خراسان شدند. بعد از طى طريق چون به شهر ساوه ـ كه يك منزلى قم است ـ رسيدند، ملحدان ساوه با خبر شدند (و) در صدد اذيت (آنان) برآمدند؛ با امامزادگان محاربه كردند. آخرالامر تمامى امامزادگان كه بيست و سه نفر بودند، شهيد شدند. چون اهالى قم خبر يافتند، بشتافتند. وقتى رسيدند كه امامزادگان شهيد شده بودند. پس آنان را دفن نموده، ستى فاطمه را با خدم و حشم به قم بردند و در خانه موسى بن خزرج فرود آوردند..."(4)

يكى از پژوهشگران درباره همراهان حضرت معصومه سلام الله عليها مى‌گويد: در رساله مجدى آمده است كه حضرت معصومه سلام الله عليها به همراه يكى از خواهران خود به زيارت برادرش شتافت. در آن سفر پنج تن از برادرانش و فرزندان آنان و گروهى از خادمان همراهيش كردند. به احتمال قوى، آن پنج نفر جعفر، زيد، فضل، قاسم و هادى بودند.

وقتى آنان به ساوه رسيدند، جمعى از مخالفان معترضشان شدند و تنى چند از همراهان حضرت معصومه سلام الله عليها را كشتند. شاهد بر اين مدعا اين است كه سه تن از نامبردگان در ساوه دفن هستند.(5)

در كتاب كنزالانساب(6)، درباره همراهان حضرت معصومه سلام الله عليها مى‌خوانيم: "اما ستى فاطمه بنت امام موسى كاظم عليه السلام و برادران (وى به نام‌هاى) فرضعلى بن امام موسى كاظم و جعفر و باقر و ساقر و حيدر و ابوذر و آذر و صادق و خاطى و هادى و قاسم و زيد و مالك و ادهم و قائم و صائم و حاكم و سپهسالار و حسين و ابوطالب و جمله(اى) از امامزادگان (كه) 23 نفر بودند، از بغداد روى به ولايت قم نهادند. چون به شهر قم رسيدند، ملحدان ساوه خبر(دار) شدند (و) روى به شهر قم نهادند و با امامزادگان مجادله بسيار كردند. آخرالامر حضرت ستّى فاطمه را در شهر قم شهيد كردند، با تمامى امامزادگان مذكور."(7)

در كنزالانساب، درباره علت مهاجرت گروه فوق آمده است: "و چون مامون الرشيد ديد كه كار(8) از دست رفت و مى‌رود، در فكر آن افتاد كه حضرت رضا عليه السلام را شهيد كند. و حضرت (وقتى) از مكر وى خبردار شده، نامه فرستاد به ولايت مدينه رسول خدا صلي الله عليه و آله بدين مضمون كه چون نوشته من به شما برسد، بى‌توقف نزد من آييد."(9)

نيز در كنزالانساب آمده است:

"چون نامه على بن موسى الرضا عليه السلام به مدينه رسيد، جمله امامزادگان چون نام آن حضرت بديدند، به محبت او بگريستند. و آنگاه ابراهيم گفت: اى برادران، ما را يك بزرگى مى‌بايد كه خيل و حشم را تواند برد. امامزاده هادى گفت: اى برادران و عزيزان، ما را لازم است كه به روضه رسول الله صلي الله عليه و آله برويم و سلام كنيم و رخصت جوييم. پس هر كه را رسول خدا صلي الله عليه و آله جواب سلام باز دهد، آن كس مهتر باشد..." (10)

جعفر مرتضى عاملى، پژوهشگر سترگ معاصر درباره همراهان حضرت معصومه سلام الله عليها و علت وفات ايشان مى‌گويد: حضرت معصومه سلام الله عليها در راس يك قافله 22 نفرى متشكل از علويان و برادران امام رضا عليه السلام براى ديدار با آن امام همام رهسپار ايران گرديد. وقتى مامون از ورود آنان اطلاع يافت، دستور داد همگى آنان را از ميان بردارند. لذا تمامى افراد گروه مزبور به قتل رسيدند. گويند حضرت معصومه سلام الله عليها نيز به طريقى در شهر ساوه مسموم شده و پس از مدتى كوتاه به شهادت رسيد.(11)

وقايع پس از رحلت

بعد از رحلت حضرت معصومه سلام الله عليها زنان آل سعد او را غسل دادند و كفن كردند. آل سعد گورستان عمومى شهر را دور از شان و مقام ايشان مى‌دانستند. بنابراين جنازه مطهر او را به باغ موسى بن خزرج(12) كه از پيش براى دفن وى تعيين شده بود، بردند و در بخش جنوبيش، در سردابى حفر كردند.(13)

در آن هنگام، در ميان اشعريان (آل سعد) بر سر اين كه چه كسى شايستگى دفن آن بدن مقدس را دارد، اختلاف روى داد. در همين زمان، دو سواركار نقابدار از طرف رودخانه قم به پيش آمدند. وقتى نزديك آن بدن مطهر رسيدند، از اسب پياده شدند. نخست بر آن نماز گزاردند و سپس وارد سردابى كه براى تدفين وى مهيا گشته بود، شدند و با كمك يكديگر او را به خاك سپردند. آن گاه بدون اين كه با كسى سخن بگويند، آن محل را ترك كردند. كسى نفهميد آنان چه كسانى بودند.(14)

درباره افرادى كه حضرت معصومه سلام الله عليها را دفن كردند، آمده است:

"چون در آن عصر چند تن از برادران فاطمه در روستاهاي اطراف قم بودند ـ كه چهار نفر در آوه و يك نفر در شاه‌سواران مى‌زيستند ـ مى‌توان گفت كه سواران مزبور برادران فاطمه بوده‌اند كه از ورود خواهر خود به قم آگهى يافته، براى ديدار وى آمده، به سراى موسى بن خزرج رفته، بر رحلت خواهر خويش پى مى‌برند و براى آن كه شناخته نشوند، لثام (دهان بند) مى‌بندند و در مراسم مزبور شركت مى‌جويند... ."(15)

به نظر ما آن دو سواركار برادران آن حضرت نبودند، چون در آن صورت حتما آل سعد ـ كه خود را متولى كفن و دفن وى مى‌دانستند ـ از خود عكس العملى نشان مى‌دادند. با توجه به احاطه علمى ائمه(عليهم السلام) بر جهان طبيعت و ماوراى آن، احتمال مى‌رود كه آن دو سواركار، امام رضا و امام محمدتقى عليهماالسلام (16) بودند، كه با "طى الارض"(17) يا طريقه‌اى ديگر خود را به آن ناحيه رسانده بودند، تا كسى از نامحرمان دست خود را، حتى از پشت پوشش به بدن مطهر حضرت معصومه سلام الله عليها نزند.

مولف تاريخ قم درباره آن دو سواركار مى‌گويد: "محتمل است يكى پدر بزرگوارش، موسى بن جعفر عليهماالسلام و ديگرى برادر عاليقدرش, حضرت رضا عليه السلام بوده‌اند و اين دلالت بر نهايت جلالت قدر آن مخدره دارد؛ زيرا امام است كه جز امام، ديگرى او را دفن نمى‌نمايد." (18)

نكته‌اى كه در سخن فوق وجود دارد، اين است كه امام موسى بن جعفر عليهماالسلام در آن هنگام در قيد حيات نبود. بنابراين شايد آن دو، امام رضا و امام جواد عليهماالسلام يا امام رضا و فرشته‌اى در صورت انسان يا دو فرشته در صورت انسان و يا دو تن از اولياى برگزيده الهى بودند، كه به فرمان حق، به دفن حضرت معصومه سلام الله عليها پرداختند.

پاورقي

1 - ـ حيات الست، ص 11.

2 ـ وسيلة المعصوميه، ص 27 و 28.

3 ـ همان، ص 64.

4 ـ رياض الانساب و مجمع الاعقاب (بحرالانساب)، ج 2، ص 159 و 160. برخى از نويسندگان بسيارى از مطالب اين كتاب را نادرست و بى اساس مى‌دانند. (ر. ك: تاريخ قم، صحفى، ص 41 و 42.

5 ـ سلسله المشاهدالمقدسه، على عسيلى، ص 73 و 74. مرحوم منصورى نيز شبيه اين مطلب را بدين گونه گفته است: "شاهد بر وقوع آن قضيه اين كه قبر سه تن از فرزندان حضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام به همان اسامى كه گذشت، در ساوه مشهور است. در عمدة الطالب نيز به اين مطلب اشاره شده است." (ر. ك: حيات الست، ص 11)

6 ـ كنزالانساب، به ابومخنف لوط بن يحيى و مورخ مشهور و ترجمه آن به سيدمرتضى داعى حسنى، نگارنده تبصرة العوام نسبت داده شده است. ولى بسيارى از محققان چنين نسبت‌هايى را قبول ندارند و مطالب آن كتاب را نادرست مى‌دانند.

7 ـ كنزالانساب، ص 66.

8 ـ ظاهرا اشاره به تغيير و تحولى است كه برخلاف پيش بينى و انتظار مامون، پس از بردن اجبارى امام رضا عليه السلام به خراسان رخ داد.

9 و 10 ـ همان، ص 73.

11 ـ الحياة السياسية للامام الرضا عليه السلام، ص 428.

12 ـ باغ موسى بن خزرج در كنار رودخانه قم در بابلان ـ همان جايى كه امروزه پيكر مقدس حضرت معصومه سلام الله عليه قرار دارد ـ واقع شده بود.

13 ـ گنجينه آثار قم، ج 1، ص 390.

14 ـ همان، ص 213 و 214.

15 ـ همان، ص 390 و 391.

16 ـ گنجينه دانشمندان، ج 1، ص 14 و 15.

17 ـ طى الارض شيوه‌اى مختص به اولياى حق براى حركت و سير است. اين طريقه بر بعد زمان و مكان فائق است. طبق فرمايش علامه طباطبايى در طى الارض، صاحب آن، بدن خويش را در محلى كه از آن جا سير خود را ادامه مى‌دهد، نابود كرده و در محلى كه مى‌خواهد به آن جا برود، ايجاد مى‌نمايد.

18 ـ ناصرالشريعه، ص 74.

* براي خطاب به زن آيد.

محمد اصغرى نژاد